responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 537

آوردند، يكى را امر كرد تا كشتند و ديگرى را زنده نگه داشت و سپس گفت: من زنده مى‌كنم و مى‌ميرانم، و به اين وسيله امر را بر حاضرين مشتبه كرد.

آنها هم تصديقش كردند، و ابراهيم نتوانست به آنها بفهماند كه اين مغالطه است، و منظور او از احيا و اماته اين معناى مجازى نبود و حجت نمرود نمى‌تواند معارض با حجت وى باشد، و اگر مى‌توانست وجه اين مغالطه را بيان كند قطعا مى‌كرد، و اين نتوانستن لا بد از اين جهت بوده كه آن جناب حال نمرود را در مغالطه‌كاريش و حال حضار را در تصديق كوركورانه آنها از وى را ديده و فهميده بود كه اگر بخواهد وجه مغالطه را بيان كند احدى از حضار تصديقش نمى‌كند، به همين جهت از اين حجت خود صرفنظر نموده و به حجت ديگر دست زد، حجتى كه خصم نتواند با آن معارضه كند، و آن حجت اين بود كه فرمود:(فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ) و وجه اين حجت اين است كه هر چند خورشيد در نظر نمرود و نمروديان و يا حد اقل نزد بعضى از آنان يكى از خدايان است چنان كه گفتگوى ابراهيم ع با كواكب و ماه نيز ظهور در اين معنا دارد.

ليكن در عين حال خود آنان قبول دارند كه خورشيد و طلوع و غروب آن مستند به خدا است، كه در نظر آنان رب الارباب است، و معلوم است كه هر فاعل مختار و با اراده وقتى عملى را با اراده خود اختيار مى‌كند خلاف آن را هم مى‌تواند انجام دهد، براى اينكه انجام دادن آن عمل و ترك آن دائر مدار اراده است.

كوتاه سخن اينكه وقتى ابراهيم ع اين پيشنهاد را كرد، نمرود مبهوت شد و ديگر نتوانست پاسخى بدهد، چون نمى‌توانست بگويد: مساله طلوع و غروب خورشيد كه امرى است مستمر و يك نواخت، مساله‌اى است تصادفى، و در اختيار كسى نيست، تا تغييرش هم به دست كسى باشد، و نيز نمى‌توانست بگويد اين عمل مستند به خود خورشيد است، نه به خداى تعالى، چون خودش خلاف اين را ملتزم بود، و باز نمى‌توانست بگويد اين خود من هستم كه خورشيد را از مشرق مى‌آورم و به مغرب مى‌برم، چون اگر اين ادعا را مى‌كرد فورا از او مى‌خواستند كه براى يك بار هم كه شده قضيه را به عكس كند، و لذا خداى تعالى سنگ به دهان او گذاشت و لالش كرد. آرى خدا مردم ستمگر را هدايت نمى‌كند.

(أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ) از ظاهر سياق بر مى‌آيد كه اين جمله از قبيل اين است كه كسى بگويد: فلانى به من بدى كرد، چون من به او خوبى كرده بودم و منظور از اين سخن اينست كه احسان من اقتضاء مى‌كرد او هم به من احسان كند، و ليكن احسان را به بدى مبدل كرد، در نتيجه به من بدى‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 537
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست