responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 371

(وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ‌) ... اين آيه شريفه در باره تمام مطلقات است، چيزى كه هست، از اينكه حكم را وابسته به صفت تقوا كرده، استفاده مى‌شود كه حكم وجوبى نيست، بلكه استحبابى است.[1](كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ) كلمه عقل در لغت به معناى بستن و گره زدن است.[2] و به همين مناسبت ادراكاتى هم كه انسان دارد و آنها را در دل پذيرفته و پيمان قلبى نسبت به آنها بسته، عقل ناميده‌اند، و نيز مدركات آدمى را و آن قوه‌اى را كه در خود سراغ دارد و به وسيله آن خير و شر و حق و باطل را تشخيص مى‌دهد، عقل ناميده‌اند، و در مقابل اين عقل، جنون و سفاهت و حماقت و جهل قرار دارد كه مجموع آنها كمبود نيروى عقل است، و اين كمبود به اعتبارى جنون، و به اعتبارى ديگر سفاهت، و به اعتبار سوم حماقت، و به اعتبار چهارم جهل ناميده مى‌شود.

[كلماتى كه بر انواع ادراكات آدمى دلالت مى‌كنند، در قرآن كريم‌]

كلماتى كه در قرآن كريم در باره انواع ادراكات انسانى آمده، بسيار است و چه بسا تا بيست جور لفظ برسد، مانند ظن ، حسبان ، شعور ، ذكر ، عرفان ، فهم ، فقه ، درايت ، يقين ، فكر ، رأى ، زعم ، حفظ ، حكمت ، خبرت ، شهادت ، و عقل ، كه كلماتى نظير فتوى و بصيرت نيز ملحق به آنها است و بد نيست در اينجا معناى اين كلمات را بدانيم، لذا مى‌گوئيم:

كلمه ظن به معناى تصديق بيش از پنجاه درصد و نرسيده به صد در صد است، زيرا كه اگر به درجه صد در صد برسد جزم و قطع مى‌شود.

كلمه حسبان هم به معناى ظن است، با اين تفاوت كه گويا استعمال كلمه حسبان در مورد ظن استعمالى است استعارى، مانند كلمه عد- شمردن چون همه مى‌دانيم كه لفظ حساب كردن و لفظ شمردن، معناى اصلى‌اش چيست، ولى ما همين دو كلمه را در


[1] براى اينكه قبلا نيز گفتيم كه دادن خرجى به زن مطلقه و طلاق گرفته، واجب نيست تنها در مورد زنى واجب است كه نه مهرى معين دارد و نه تصرف شده است و اما زنى كه تصرف شده و مهر دارد، همان مهر را به او مى‌دهند، و اگر مهريه‌اش معين نشده مهر المثل مى‌برد و آنكه مهرش معين شده ولى تصرف نشده، نصف همان مهر را مى‌برد، پس اطلاق آيه در صورتى محفوظ مى‌ماند كه ما حكم دادن متاع( خرجى) را مستحبى دانسته و بگوئيم: در همه اقسام طلاق مستحبّ است كه تا خارج شدن زن از عده، نفقه‌اى به او بدهند. مترجم

[2] و لذا طنابى را كه با آن پا و يا زانوى شتر را مى‌بندند نيز عقال مى‌گويند مثلا مى‌گويند عقل البعير - شتر را عقال كن. مترجم

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 371
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست