responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 367

همين زنان ما دام كه از عده در نيامده‌اند اجراى عقد نكنيد) مترجم .

(وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي أَنْفُسِكُمْ‌) ... در اين آيه از صفات خداى تعالى سه صفت علم و مغفرت و حكم را نامبرده، و اين خود دليل است بر اينكه مخالفت حكمى كه در دو آيه آمده، يعنى خواستگارى كردن از زنان در عده و تعريض به آنان و بستن قول و قرار محرمانه با ايشان از مهلكات است، كه خداى سبحان آن طور كه بايد آنها را دوست نمى‌دارد، هر چند كه به خاطر مصالحى تجويزش كرده باشد.

(لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً) كلمه مس كه در لغت به معناى تماس گرفتن دو چيز با يكديگر است و در اينجا كنايه است از عمل زناشويى، و منظور از فرض كردن فريضه‌اى براى زنان، معين كردن مهريه است. و معناى آيه اين است كه انجام نگرفتن عمل زناشويى و همچنين معين نكردن مهريه مانع از صحت طلاق نيست.

(وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ) كلمه تمتيع كه مصدر فعل امر متعوا است به معناى آن است كه به كسى چيزى دهى كه از آن بهره‌مند گردد، و كلمه متاع و نيز متعه عبارت از همان چيز است، و در آيه مورد بحث كلمه متاعا مفعول مطلق براى متعوهن است، هر چند كه جمله على الموسع قدره و على المقتر قدره ، بين اين مفعول و فعلش فاصله شده است.

و كلمه موسع ، اسم فاعل از باب افعال است كه ماضى آن اوسع مى‌باشد و موسع به كسى گويند كه داراى وسعت مالى باشد، و گويا اين فعل از آن افعال متعدى است كه هميشه مفعولش به منظور اختصار حذف مى‌شود، تا ثبوت اصل معنا را برساند و به همين جهت بر خلاف ظاهر لغوى‌اش فعل لازم شده، و كلمه مقتر نيز اسم فاعل از همان باب است، و مقتر به كسى گويند كه در ضيق مالى قرار داشته باشد، و كلمه قدر به فتح دال و سكون آن به يك معنا است.

و معناى آيه اين است كه: واجب است بر شما كه همسر خود را طلاق مى‌دهيد در حالى كه در حين عقد ازدواجش مهرى برايش معين نكرده بوديد، اينكه چيزى به او بدهيد، چيزى كه عرف مردم آن را بپسندد، (البته هر كسى به اندازه توانايى خود، ثروتمند به قدر وسعش يعنى بقدرى كه مناسب با حالش باشد، بطورى كه وضع همسر مطلقه‌اش بعد از جدايى و قبل از جدايى تفاوت فاحش نداشته باشد)، و فقير هم به قدر وسعش، البته اين حكم مخصوص مطلقه‌اى است كه مهريه‌اى برايش معين نشده باشد، و شامل همه زنان مطلقه نيست، و نيز مخصوص زنى است كه شوهرش با او هيچ نزديكى نكرده باشد، و دليل اين معنا آيه بعدى‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 367
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست