نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 351
و شرع منكرش نمىداند، هم چنان كه در آيات بعدى
مىفرمايد:(فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ
بِمَعْرُوفٍ)، اصل در تعبير هم همين است كه در دو آيه بعد كرده، و اگر در
آيه مورد بحث اينطور تعبير نكرد بلكه امساك را مقيد به معروف و تسريح را مقيد به
احسان كرد، به خاطر اين بود كه آيه، با مطالب آيه بعدش كه مىفرمايد: (وَ لا
يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً)
... ، تناسب و ارتباط بيشترى داشته باشد.
توضيح اينكه:
مقيد شدن امساك و تسريح به قيد معروف و هم به قيد احسان،
همه براى اين است كه اين دو عمل (يعنى نگه داشتن زن و رها كردن او) به نحوى صورت
بگيرد كه موجب فساد حكم شرع نشود، با اين تفاوت كه شارع در فرض رها كردن زن،
نخواسته است به صرف معروف بودن آن اكتفاء كند، بلكه خواسته است علاوه بر معروف
بودن، احسان هم بوده باشد، سادهتر بگويم در فرض نگهدارى زن همين مقدار كافى است
كه نگهدارى به شكل معروفش باشد يعنى منظور مرد از رجوع به زن، اذيت و آزار او
نباشد، هم چنان كه در آيات بعد فرموده:(وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ
ضِراراً لِتَعْتَدُوا)[1] ولى در مورد
رها كردن زن، معروف بودن شكل آن كافى نيست، چون ممكن است مرد به همسرش بگويد به
شرطى تو را طلاق مىدهم و آزادت مىكنم كه فلان مقدار از مهريهاى كه از من
گرفتهاى برگردانى، او هم راضى شود، و اين شكل طلاق دادن چه بسا مىشود كه از نظر
افكار عمومى طلاق معروفى باشد، و كسى آن را منكر و ناپسند نداند، پس قيد معروف به
تنهايى كافى نبود و به همين جهت در اينجا قيد ديگرى آورد، و حكم را مقيد به احسان
كرد.
و اگر در اين
آيه، اين قيد زائد را آورد، و در آيه بعدى نياورد، براى اين بود كه مى خواست دنبال
آيه مورد بحث بفرمايد:(وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا
آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً)[2] تا با تشريع
اين حكم ضرر زنان را جبران كرده باشد، براى اينكه طلاق به ضرر زن است و يكى از
مزاياى زندگى زن را كه همان زندگى زناشويى است از او سلب مىكند، اسلام خواست تا
زنان از دو سو خسارت نبينند، و اگر در آيه مورد بحث فرموده بود: او تسريح
بمعروف و لا يحل لكم ... ، اين نكته فوت مىشد.
(إِلَّا أَنْ يَخافا أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ) منظور از اينكه
فرمود: مگر اينكه بترسند كه حدود خدايى را بپا ندارند ، اين است كه
چنين گمانى در دلشان قوى باشد، و منظور از حدود خدا، اوامر و نواهى او، واجبات و
محرمات دينى او
[1] زن را به منظور اذيت و تجاوز به حق او نگه نداريد.
[2] و اين براى شما حلال نيست كه از مهريهاى كه به آنان
دادهايد از ايشان بگيريد.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 351