نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 268
و نيز فرموده:(قالَ يا
لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ، فَبِئْسَ الْقَرِينُ)[1].
و آياتى ديگر
نظير آن، و بزودى در تفسير آيه:(يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ
لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)[2].
پيرامون اين
مطلب بطور مفصل بحث خواهد آمد.
[گفتارى از
امام غزالى پيرامون نقل اعمال (از شخصى به شخص ديگر)]
امام غزالى
از اين اشكال كه چگونه اعمال از يكى به ديگرى منتقل مىشود، پاسخى ديگر داده، و در
بعضى از رسالههاى خود بطور خلاصه گفته: نقل حسنات و سيئات به خاطر ظلمى كه انسان
كرده، در همين دنيا و هنگام جريان ظلم واقع مىشود، ولى روز قيامت براى انسان كشف
مىشود، و مثلا ظالم مىبيند كه طاعتهايش در نامه عمل ديگرى است، پس اين معنا در
آخرت معلوم مىشود، و گرنه در همان دنيا منتقل شده بود.
هم چنان كه
فرمود:(لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ
الْقَهَّارِ)[3] كه
مىفرمايد در روز قيامت خداى واحد قهار مالك است، و حال آنكه در دنيا نيز مالك
حقيقى خدا است، لا جرم بايد بگوئيم منظور از اثبات ملك براى خدا در قيامت اين است
كه اين حقيقت در دنيا براى همه منكشف نيست، در قيامت منكشف مىشود، چيزى را هم كه
انسان نمىداند، و در خود سراغ ندارد، چنين چيزى براى او وجود ندارد، هر چند در
واقع وجود داشته باشد، و همين كه علم به آن چيز پيدا كرد در حقيقت همان هنگام
داراى آن شده است.
پس با اين
پاسخ مقصود كلام آن كسى كه گفته چگونه معدوم و امور عرضى منتقل مىشود؟ از اعتبار
ساقط مىگردد، زيرا آنچه منتقل مىشود ثواب عمل و اطاعت است، نه خود عمل، و ليكن
از آنجايى كه منظور از عمل نيك ثواب آن است، تعبير مىكنند به اينكه عمل فلانى
منتقل به ديگرى مىشود.
و اما اينكه
گفت امور عرضى چگونه منتقل مىشود مىگوئيم: اثر اطاعت امرى خارج از انسان، و عارض
و لاحق به او نيست، تا اين اشكال پيش آيد و نيز انتقال آن در آخرت بعد از معدوم
شدنش در دنيا از قبيل اعاده معدوم و محال باشد، و شما هم نمىتوانيد اثر طاعات را
امرى جوهرى بدانيد، و گرنه از شما مىپرسيم نام اين جوهر چيست؟.
بلكه اثر
طاعات آن روشنايى است كه در قلب آدمى پديد مىآورد، چون طاعات اثرى در قلب دارد،
كه ما نام آن را تنوير مىگذاريم، هم چنان كه گناهان در قلب اثرى دارد كه بايد
[1] مىگويد اى كاش ميان من و تو به دورى مشرق از مغرب فاصله
بود، كه چه بد قرينى هستى.