نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 262
سير نمىشود، و همچنين قيامى به غذاى خورده شده
دارد، كه آن را از صورتى به صورت ديگر در مىآورد، ولى با جويدن اين غذا غذاهاى
ديگر جويده نمىشود، و هضم نمىگردد، و نيز غذايى كه به صورت نان بوده مبدل به
برنج نمىشود، و ذات و هويتش متبدل نمىگردد و همچنين اگر زيد عمرو را بزند، اين
حركاتى كه از او سر زده تنها زدن است و چيز ديگرى نيست، و تنها زيد زننده است نه
ديگرى، و تنها عمرو زده شده نه ديگرى، و همچنين مثالهاى ديگر.
و ليكن همين
افعال در نشاه سعادت و شقاوت احكامى ديگر دارد، هم چنان كه مىبينيم قرآن كريم
گناهان را كه از نظر نظام دنيايى اى بسا خدمت به نفس و كامگيرى از لذات باشد ظلم
به نفس خوانده مىفرمايد:(وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا
أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ)[1].
و نيز
فرموده:(وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا
بِأَهْلِهِ)[2] و نيز
فرموده:(انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ)[3].
[اختلاف
بين اين دو نظام نه تنها مخالف مبانى عقلى نيست بلكه مبتنى بر احكام كليه عقلائيه
است]
و سخن كوتاه
آنكه عالم مجازات نظامى جداگانه دارد، چه بسا مىشود كه يك عمل در آن عالم مبدل به
عملى ديگر مىشود، و چه بسا عملى كه از من سر زده مستند به ديگرى مىشود، و چه بسا
به فعلى حكمى مىشود غير آن حكمى كه در دنيا داشت، و همچنين آثار ديگرى كه مخالف
با نظام عالم جسمانى است.
و اين معنا
نبايد باعث شود كه كسى توهم كند كه اگر اين مطلب را مسلم بگيريم بايد احكام عقل را
در مورد اعمال و آثار آن بكلى باطل بدانيم، و در اينصورت ديگر سنگ روى سنگ قرار
نمىگيرد، بدين جهت جاى اين توهم نيست كه ما مىبينيم خداى سبحان هر جا استدلال
خودش و يا ملائكه موكل بر امور را بر مجرمين در حال مرگ يا برزخ حكايت مىكند،
[1] به ما ستم نكردند و ليكن در همان حال به نفس خود ستم
مىكردند. سوره بقره آيه 57
[2] و نيرنگ بد، جز به صاحبش نرسد. سوره فاطر آيه 43
[3] چگونه عليه خود به خود دروغ گفتند. سوره انعام آيه
24
[4] سپس به ايشان گفته مىشود: كجايند آن خدايانى كه به جاى خدا
و بعنوان شريك خدا مىپرستيدند؟ در پاسخ اول مىگويند چنين چيزى نمىيابيم،( بعدا
عادتى كه به دروغ داشتند وادارشان مىكند بگويند) اصلا ما در دنيا چيزى
نمىپرستيديم، آرى خدا اينطور كافران را گمراه مىكند. سوره مؤمن آيه
74
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 262