نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 91
بعضى[1]
از مفسرين گفتهاند: تكذيب در آيه مورد بحث مربوط به انشقاق قمر است و معناى آيه
اين است كه: مشركين انشقاق قمر را تكذيب نموده باز هم هواهاى نفسانى خود را پيروى
كردند، ولى جمله(وَ
كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ)
آن طور كه بايد با اين تفسير معنا نمىدهد و نمىسازد.
(وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ)
كلمه مزدجر مصدر ميمى و به معناى پندگيرى است، و جمله من
الانباء بيان همان چيزى است كه در آن عبرت و پندگيرى و مزدجر است، و مراد از
آن انباء ، اخبار امتهاى گذشتهاى است كه هلاك شدند، و يا مقصود اخبار
روز قيامت است، و هر دو وجه را احتمال دادهاند، و از ظاهر اينكه آيت را با بيان
خبرهاى روز قيامت و سپس با خبرهاى عدهاى از امتهاى هلاك شده تعقيب كرده، بر
مىآيد كه مراد از اخبارى كه در آن عبرت و مزدجر هست، همه اخبار مذكور است.
(حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ)
حكمت به معناى كلمه حقى است كه از آن بهرهبردارى شود، و كلمه
بالغه از ماده بلوغ است كه به معناى رسيدن هر روندهاى است به آخرين حد
مسافت، ولى به طور كنايه در تماميت و كمال هر چيزى هم استعمال مىشود، پس
حكمت بالغه آن حكمتى است كه كامل باشد، و از ناحيه خودش نقصى و از جهت اثرش
كمبودى نداشته باشد.
و
حرف فاء در جمله فما تغن النذر فاى فصيحه است كه از حذف
شدن جزئياتى خبر مىدهد، جزئياتى كه گفتار متفرع بر آنها است، و كلمه
نذر جمع نذير و نذير يا به معناى منذر و بيمرسان است، و يا به معناى انذار
و بيم رساندن است، و هر دو معنا صحيح است، هر چند معناى اول به فهم نزديكتر است.
و
معناى آيه اين است كه: اين قرآن و يا آنچه به سوى آن دعوت مىكند، حكمتى است بالغ،
ولى آن را تكذيب كرده دنبال هواهاى نفسانى خود را گرفتند، و در نتيجه منذرين و يا
انذارها سودى به حالشان نبخشيد.
(فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى شَيْءٍ نُكُرٍ)
كلمه تولى كه مصدر فعل تول است به معناى اعراض است، و حرف
فاء كه بر سرش در آمده فاى تفريع است، مىفهماند جمله فرع و نتيجه مطالب قبلى است
كه حال كفار