نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 674
در اينكه
براى اثبات حقانيت قرآن در ميان همه سوگندها سوگند به ما تبصرون و ما لا
تبصرون را انتخاب فرموده، مناسبتى با مقام هست، كه بر كسى پوشيده نيست، براى
اينكه نظام واحد حاكم بر عالم، نظامى كه اجزاى جارى آن همه به هم مربوطند، حكم
مىكند بر اينكه صانع همه يكى است، و همه به سوى او در حركتند، و نيز حكم مىكند
به صحت همه آثار و احكام توحيد، از مساله بعث رسل و انزال كتب گرفته، تا اينكه
قرآن بهترين كتاب آسمانى است، چون تمامى دعوتهايش به سوى حق و به سوى طريق مستقيم
است.
از
آنچه گذشت روشن شد كه آنچه بعضى از مفسرين در تفسير جمله(بِما تُبْصِرُونَ وَ ما لا تُبْصِرُونَ) گفتهاند،
و ذيلا از نظر خواننده مىگذرد، درست نيست.
بعضى[1]
گفتهاند: منظور از جمله اول خلائق، و از جمله دوم خالق است. ولى سياق با اين
تفسير سازگارى ندارد.
بعضى[2]
ديگر گفتهاند: مراد از اولى نعمتهاى ظاهرى، و از دومى نعمتهاى باطنى است.
و
بعضى[3] ديگر
گفتهاند: مراد از اولى جن و انس و از دومى ملائكه و يا مراد از اولى اجسام و از
دومى ارواح است، و يا از اولى دنيا و از دومى آخرت، و يا از اولى آثار ديدنى قدرت
خدا و از دومى آثار نديدنى قدرت او و اسرار خلقت است. وجه نادرستى اين اقوال اين
است كه لفظ آيه از همه اينها عمومىتر است.
[وجه
اينكه قرآن را قول رسولى كريم خواند]
(إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ)ضمير انه به
قرآن برمىگردد، و آنچه از سياق برمىآيد اين است كه منظور از رسول
كريم پيامبر اسلام 6 است، و اين آيه مىخواهد در مقابل سخنان كفار كه او
را شاعر و يا كاهن مىخواندند رسالت آن جناب را تصديق كند.
و
اگر قرآن را قول رسولى كريم خوانده، باعث هيچ اشكالى نمىشود چون اين نسبت به شخص
آن جناب نيست، بلكه به عنوان رسالت او است، و معلوم است كه رسول بدان جهت كه رسول
است سخنى از خود ندارد، آنچه مىگويد از ناحيه فرستنده خود مىگويد، و اين معنا را
با بيانى بيشتر در جمله(تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ)
توضيح داده.
بعضى[4]
گفتهاند: مراد از رسول كريم، جبرئيل است. ليكن سياق آن را تاييد نمىكند، براى
اينكه اگر مراد جبرئيل بود جا داشت بفرمايد: اين قرآن را شيطانها نازل