نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 622
نيز به كسى
تفسير شده كه خود بسيار مىخورد، و از خوردن ديگران جلوگيرى مىنمايد، و نيز به
كسى تفسير شده كه مردم را با بهانهگيريهاى خود به زندان و شكنجه مىكشاند.
و
كلمه زنيم به كسى گفته مىشود كه اصل و نسبى نداشته باشد. بعضى[1]
گفتهاند به معناى كسى است كه از زنا متولد شده، و خود را به قومى ملحق كرده باشد،
و در واقع از آن قوم و دودمان نباشد. بعضى[2]
ديگر گفتهاند: زنيم كسى است كه به لئامت و پستى مشهور باشد. بعضى[3]
ديگر گفتهاند: كسى است كه در شرارت علامتى داشته باشد، كه با آن شناخته شود، و
چون در محفلى سخن از شرارت رود، او قبل از هر شرورى ديگر به ذهن در آيد، و اين چند
معنا همه به هم نزديكند.
پس
اين نه صفت رذيله، اوصافى است كه خداى تعالى بعضى از دشمنان دين را كه پيامبر 6
را به اطاعت خود و مداهنه دعوت مىكردند توصيف كرده، و در حقيقت جامع همه رذائل
است.
(عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ)- معنايش اين است كه شخص مورد نظر
بعد از آن معايب و رذائلى كه برايش ذكر كرديم عتل و زنيم هم نيز هست. بعضى[4]
از مفسرين گفتهاند از تعبير بعد ذلك فهميده مىشود كه دو صفت اخير از
ساير رذائلى كه برايشان شمرد بدتر است.
و
ظاهرا در اين جمله اشارهاى است به اينكه شخص مورد نظر آن قدر داراى صفات خبيث است
كه ديگر جا ندارد در امر حق از او اطاعت شود، و بر فرض هم كه از آن خبائث صرفنظر
شود، وى فردى تندخو و خشن و بىاصل و نسب است كه اصلا نبايد در جوامع بشرى به مثل
او اعتنا شود، بايد از هر جامعهاى طرد شود، و افراد جامعه نه به سخن او گوش دهند
و نه در عملى پيرويش كنند.
(أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنِينَ) ظاهرا كلمه أن حرف لام
در تقدير دارد، و تقدير آن لان باشد، و اين جار و مجرور متعلق به فعلى
است كه از مجموع صفات رذيله مذكور استفاده مىشود، و معنايش اين است كه: او
چنين و چنان مىكند براى اينكه مالدار است . و خلاصه مالدارى ياغيش كرده، به
نعمت خدا كفران مىورزد، و در نتيجه بيگانگى از خدا، تمامى رذائل خبيثه در دلش
پيدا شده، بجاى اينكه شكر خدا را در برابر آن اموال بجا آورد، و نفس خود را اصلاح
كند كفران مىورزد، و بنا بر اين، آيه شريفه در افاده مذمت و تهكم، جارى مجراى آيه
شريفه