نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 61
و معناى آيه
اين است كه: وقتى مطلب از اين قرار باشد، و ارباب اين بتها يعنى ملائكه دختران خدا
باشند، با اينكه خود شما دختر را براى خود نمىپسنديد و جز به پسر رضايت نمىدهيد،
آيا اين قسمت درست است كه پسران مال شما و دختران مال خدا باشد؟ چه قسمتى جائرانه
و غير عادلانه (البته فراموش نشود كه گفتيم اساس اين استفهام استهزاء است، و گرنه
خدا نه پسر دارد و نه دختر). (إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ
اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ ...)
ضمير هى به بتهاى مذكور يعنى لات و عزى و منات برمىگردد، و يا به
آنها از اين جهت كه اصنامند، (تا شامل همه بتها شود) و ضمير در سميتموها
به اسماء بر مىگردد، و تسميه أسماء به معناى اسم قرار دادن آنها است،
و منظور از سلطان ، برهان و دليل است.
و
معنى آيه اين است كه: اين اصنام كه شما الهه خود گرفتهايد چيزى به جز مشتى اسماء
نيستند، كه شما و پدرانتان آن سنگ و چوبها را به آن اسماء نامگذارى كردهايد، و
ما وراى اين أسماء مصاديق و مسميات واقعى كه خداى تعالى برهانى بر اله بودن و
ربوبيت آنها نازل كرده باشد ندارند.
و
حاصل آيه اين است كه: مىخواهد گفتار مشركين را به اين دليل كه مدركى بر الوهيت
آلهه خود ندارند رد كند. و كلمه ما در جمله(إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ)
موصول است، و ضميرى كه بايد از جمله به آن برگردد حذف شده، تقديرش و ما
تهواه الانفس- و آنچه نفسها هوسش را مىكنند است.
ولى
بعضى[1] از مفسرين
گفتهاند: ما مصدريه است، كه جمله بعد را به صورت مصدر در مىآورد، و تقدير
كلام: ان يتبعون الا الظن و هوى الانفس- پيروى نمىكنند مگر پندار و خواسته
نفس را مىباشد، و كلمه هوى به معناى خواهشهاى شهوانى نفس است
و جمله مورد بحث هم در مقام مذمت مشركين است كه باطل را پيروى مىكنند، و هم تاكيد
مطالب قبل است كه مىفرمود: برهانى بر عقايد خود ندارند.
و
جمله(وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى) هم
كه جملهاى است حاليه، آن مطالب را تاكيد مىكند، و معنايش اين است كه: اين مشركين
در امر خدايان خود به جز باطل متابعتى ندارند تنها پيرو باطل و هواهاى شهوى نفس
هستند، آرى اينها را پيروى مىكنند در حالى كه