نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 609
پس انسان هر
چند كه به صفات بسيارى از قبيل حواس پنجگانه ظاهرى و باطنى از ساير موجودات، يعنى
جمادات و نباتات ممتاز است، ولى در آيه به دو صفت سمع و بصر اكتفاء كرده، و اين يا
به خاطر اين بوده كه اين دو مهمتر از ساير امتيازات است، و يا احتمالا براى اين
بوده كه اصلا منظور از آن دو همه صفات و حواس ظاهرى است، و در آيه بر جزء اطلاق
شده و كل اراده شده است، و منظور از كلمه افئدة كه جمع فؤاد-
قلب است، نفس متفكر آدمى است كه انسان با اين امتياز از ساير حيوانات ممتاز
مىشود.
(قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ)- يعنى كم شكر مىگزاريد، شكرى كه
شايسته اين نعمت و يا همه نعمتهاى عظماى الهى باشد، بنا بر اين كلمه
ما زايده و كلمه قليلا مفعول مطلق است، و تقدير كلام
تشكرون شكرا قليلا مىباشد.
و
بعضى[1] از
مفسرين كلمه ما را مصدريه گرفتهاند، كه بنا بر اين، معناى جمله
قليلا شكركم مىشود.
(قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ)
مصدر ذرء كه فعل ذرأكم از آن مشتق است، به معناى خلقت
است، و منظور از خلق كردن ايشان در زمين اين است كه خلقتشان وابسته به زمين است، و
كمال آنان جز به اعمالى وابسته به ماده زمينى تمام نمىشود، آرى خداى تعالى مواد
زمينى را در دل بشر زينت داده، به طورى كه دلها به سوى آن مجذوب شود، و به اين
وسيله افراد صالح از طالح ممتاز گردند، هم چنان كه فرمود:(إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ
أَحْسَنُ عَمَلًا وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعِيداً جُرُزاً)[2].
و
جمله(وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ) اشاره است
به مساله بعث و جزا و قيامت و وعدهاى است قطعى.
(وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ)
منظور از اين وعده همان قيامت موعود است. در اين جمله سخن كفار و منكرين معاد را
حكايت مىكند كه در آمدن آن عجله كردند، البته استعجالشان به منظور استهزا بوده.
(قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ)
اين جمله، جواب از استعجال ايشان است كه مىگفتند پس اين وعده كى
[2] اين ماييم كه آنچه روى زمين است زينت زمين كرديم تا ايشان را
بيازماييم، كدامشان بهتر عمل مىكنند، و ما به زودى آنچه روى زمين است چون خاك خشك
از نظرشان مىاندازيم. سوره كهف، آيه 7 و 8.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 609