نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 588
طورى آفريده
كه هر موجودى بتواند به آن هدف و غرضى كه براى آن خلق شده برسد، و اين از به مقصد
رسيدن آن ديگرى مانع نشود، و يا باعث فوت آن صفتى كه براى رسيدنش به هدف نيازمند
است نگردد.
خطاب
در جمله (ما تَرى)- نخواهى ديد خطاب به شخص رسول
خدا 6 نيست، بلكه خطاب به هر كسى است كه مىتواند ببيند، و اگر كلمه
خلق را به كلمه رحمان اضافه كرد، و به نام مقدس رحمان نسبت داد،
براى اين است كه اشاره كند به اينكه غايت و هدف از خلقت، رحمت عام او است، و اگر
كلمه تفاوت را نكره- بدون الف و لام- آورد، با در نظر گرفتن اين كه
اين نكره در سياق نفى قرار دارد و نكره در سياق نفى عموميت را مىرساند، در نتيجه
معنا چنين مىشود كه: در سراسر جهان هيچ تفاوتى نمىبينى.
(فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ)-
كلمه فطور به معناى اختلال و بىنظمى است. و مراد از ارجاع بصر ،
تكرار نظر است، و اين كنايه است از اينكه اگر بخواهى يقين كنى كه در سراسر خلقت
تفاوتى نيست بايد با دقت نظر كنى.
(ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ
هُوَ حَسِيرٌ) كلمه خاسئ اسم فاعل از ماده
خسا است، و اين ماده به معناى نارسايى در ديد چشم، و يا به قول راغب[1]
سرسرى ديدن و گذشتن است. راغب در معناى كلمه حاسر گفته: اين ماده به
معناى خستگى در اثر تمام شدن نيرو است، به چنين كسى، هم حاسر مىگويند و هم محسور،
اما حاسر به اين تصور كه خود او خودش را خسته كرده، و اما محسور به اين تصور كه
تمام شدن نيرو خستهاش كرده. و اينكه فرمود:(يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِيرٌ) هم
ممكن است به معناى حاسر باشد، و هم به معناى محسور[2].
و
كلمه كرتين تثنيه كرة است كه به معناى رجعت و برگشتن است، و اگر به
صيغه تثنيه آورده صرفا براى اين بوده كه تكثير و تكرار را برساند، و چنين معنا دهد
كه در خلقت آسمانها و زمين بنگر، آيا هيچ تفاوت و ناسازگارى در بين موجودات آن
مىبينى؟ و دوباره و سه باره و چند باره برگرد و نظر بيفكن، كه اگر چنين كنى نظرت
خسته مىشود و از كار مىافتد، و هيچ تفاوتى نخواهى ديد.
پس
در اين دو آيه به اين نكته اشاره شده كه نظام جارى در عالم نظامى است واحد و