نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 584
مسلك
وثنىها كه معتقدند براى هر يك از نواحى عالم ربى جداگانه است كه يا از خيل
فرشتگان است، و يا از مخلوقات ديگر، و خداى عز و جل رب همه عالم نيست، بلكه تنها
رب آن ارباب است و بس.
و
به همين جهت در اين سوره بسيارى از نعمتهاى الهى از خلقت و تدبير را نام مىبرد،
چون در حقيقت ذكر اين نعمتها استدلالى است بر ربوبيت عامه الهى.
و
نيز به همين مناسبت است كه سخن را با كلمه تبارك آغاز كرده، چون اين
كلمه به معناى كثرت صدور بركات از ناحيه خداى عز و جل است، و نيز مكرر جناب ربوبى
را به صفت رحمان كه مبالغه در رحمت است مىستايد، چون رحمت، همان عطيه در قبال
استدعاى حاجتمند است، و در اين سوره سخنى هم از انذار و تهديد آمده، و در آخر به
مساله حشر و قيامت منتهى مىگردد.
و
مضامين آيات آن به دو مساله خلاصه مىشود: يكى دعوت به اينكه يگانگى او در ربوبيت
را بپذيرند، و دوم اينكه به معاد معتقد شوند و اين سوره به شهادت سياق آياتش در
مكه نازل شده است.
[افاده
كمال تسلط خدا بر ملك در جمله(بِيَدِهِ الْمُلْكُ)]
(تَبارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)
كلمه تبارك در باره هر چيزى استعمال شود از كثرت صدور خيرات و بركات
از آن چيز خبر مىدهد.
و
جمله(الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ) از آنجا كه
مطلق است شامل تمامى ملكها مىگردد، و اين تعبير يعنى خدايى كه ملك به دست
اوست استعاره به كنايه است، مىخواهد به طور كنايه از كمال تسلط خدا بر ملك
خبر دهد، و بفهماند آن چنان ملك در مشت او است كه به هر نحو بخواهد در آن تصرف
مىكند، همانطور كه يك انسان نيرومند موم را در دست خود به هر شكل بخواهد در
مىآورد و مىچرخاند، پس خداى تعالى به نفس خود مالك هر چيز و از هر جهت است، و
نيز مالك ملك هر مالك ديگر است.
پس
توصيف خداى عز و جل به اينكه ملك به دست اوست، توصيفى است وسيعتر از توصيف او
به مليك در جمله(عِنْدَ مَلِيكٍ
مُقْتَدِرٍ)[1]، و
صريحتر و مؤكدتر است از توصيف او در جمله(لَهُ
الْمُلْكُ)[2].
و
جمله(وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)
اشاره است به اينكه قدرت خداى تعالى محدود