نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 556
است كه
نظائرش بسيار است، (در فارسى هم خطاب به دو نفر مىگوييم: مگر دلهايتان چدنى است،
و نمىگوييم مگر دو دل شما چدنى است).
(وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ ...)-
كلمه تظاهر به معناى پشت به پشت هم دادن، و كمك كردن است، و اصل اين
كلمه تتظاهرا بوده، و ضمير فعل هو براى اين آورده شده كه
بفهماند خداى سبحان عنايت خاصى به آن جناب دارد، و به همين جهت بدون هيچ واسطهاى
از مخلوقاتش خود او وى را يارى مىكند، و متولى امور او مىشود، و كلمه
مولى به معناى ولى و سرپرستى است كه عهدهدار امر متولى عليه
باشد و او را در هر خطرى كه تهديدش كند يارى نمايد. و كلمه جبريل عطف
است بر اسم جلاله (اللَّه)، و كلمه صالح المؤمنين عطف است بر
كلمه جبريل ، و منظور از صالح المؤمنين - به طورى كه
گفتهاند[1]- صلحاى
از مؤمنين است، و اگر كلمه صالح را مفرد آورده، معناى جمع از آن اراده
كرده است، هم چنان كه خود ما نيز مىگوييم: هيچ آدم حسابى چنين كارى نمىكند، كه
منظورمان از آدم جنس انسان است، و منظورمان از كار هم جنس آن كار است نه يك كار. و
نيز مىگوييم:
من
در سامر و حاضر بودم، با اينكه كلمه سامر در عين اينكه مفرد است به
معناى جماعتى است كه در شب در بيابان پياده شوند و به گفتگو بپردازند، و
كلمه حاضر به معناى جمعيتى است كه اين كار را در شهر انجام دهند، پس
اين دو كلمه مفرد است، و معناى جمعيت را مىدهد.
ولى
اين سخن درست نيست، صاحب اين قول مضاف به جمع- صالح المؤمنين- را مقايسه كرده با
مفرد داراى الف و لام، از قبيل الصالح و السامر و الحاضر، و گمان كرده همانطور كه
مفرد داراى الف و لام جنس را مىرساند، مضاف به جمع هم همين طور، در حالى كه چنين
نيست، و ظاهر صالح المؤمنين معنايى است غير آن معنايى كه عبارت
الصالح من المؤمنين آن را افاده مىكند دومى افاده جنس مىكند، ولى اولى
جنسيت و كليت را نمىرساند.
و
در روايت وارده از طرق اهل سنت هم آمده كه رسول خدا 6 فرمود: مراد از صالح
المؤمنين تنها على (ع) است، و اين معنا در روايات وارده از طرق شيعه از ائمه اهل
بيت (ع) نيز آمده، كه به زودى از نظر خواننده گرامى خواهد گذشت، ان شاء اللَّه. و
مفسرين در اينكه منظور از صالح المؤمنين كيست اقوالى ديگر