responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 19  صفحه : 466

فرمود: درست مى‌بينيد كه براى برآوردن حوائج سوار مى‌شوم، با اينكه خداى تعالى قضاى حوائج را تكفل فرموده، نه براى اين است كه در تكفل خداى تعالى شك دارم، بلكه دوست دارم خداى تعالى مرا در حال طلب رزق حلال ببيند مگر نشنيده‌اى كه خداى تعالى مى‌فرمايد(فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ) تو گمان مى‌كنى اگر مردى داخل خانه‌اى شود، و در آن را به روى خود گل بگيرد، و پيش خود بگويد: رزق من برايم از بالا فرو مى‌آيد، آيا اين منطق درست است؟ هرگز درست نيست، و چنين شخصى يكى از آن سه نفرى است كه دعايشان مستجاب نمى‌شود.

راوى مى‌گويد عرضه داشتم: آن سه طائفه چه كسانى هستند؟ فرمود: مردى كه زنى دارد و مرگ او را از خدا مى‌خواهد، چنين دعايى مستجاب نيست، براى اينكه عصمت آن زن به دست او است، مى‌تواند طلاقش داده آزادش كند. دوم مردى كه با كسى معامله‌اى كرده، و يا حقى بر او دارد، و در هنگام حقدار شدن شاهدى نگرفته، و آن شخص منكر حق او شده، و عليه او نفرين مى‌كند، چنين كسى هم دعايش مستجاب نيست، براى اينكه به وظيفه خود عمل نكرده. سوم مردى كه با سرمايه‌اى كه دارد مى‌تواند رزق خود را در آورد، ولى در خانه مى‌نشيند و به طلب رزق بيرون نمى‌رود، و از خدا رزق نمى‌خواهد، تا همه سرمايه را بخورد، آن وقت دست به دعا برمى‌دارد، دعاى او هم مستجاب نيست‌[1].

[چند روايت در باره پراكنده شدن مردم از نزد پيامبر 6 در حالى كه خطبه جمعه مى‌خواند، و نزول آيه:(إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها ...)]

و نيز در همان كتاب آمده كه جابر بن عبد اللَّه گفت: كاروانى وارد مدينه شد، در حالى كه ما با رسول خدا 6 مشغول نماز بوديم، مردم (نماز را رها كرده) به سوى آن كاروان رفتند، و به جز دوازده نفر كه يكى از ايشان من بودم كسى باقى نماند، و در اين جريان بود كه آيه شريفه‌(وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها ...) نازل گرديد[2].

و از كتاب عوالى اللئالى حكايت شده كه مقاتل بن سليمان گفته: در بينى كه رسول خدا 6 در روز جمعه خطبه مى‌خواند، دحيه كلبى با مال التجارة از شام آمد، و او هر وقت مى‌آمد در مدينه هيچ كس باقى نمى‌ماند، همه به سوى او مى‌آمدند، چون هر وقت مال التجارة مى‌آورد، تمامى آنچه مردم بدان نيازمند بودند مى‌آورد، از آرد و گندم و غير آن، و نيز هر وقت مى‌آمد طبل مى‌زد تا مردم از آمدنش مطلع شوند و از او جنس بخرند


[1] مجمع البيان، ج 10، ص 289.

[2] مجمع البيان، ج 10، ص 287.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 19  صفحه : 466
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست