نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 45
اين مىشود
كه: رسول خدا 6 به خداى تعالى نزديك شد، و قرب خود را زياد كرد.
(فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى) در مجمع البيان مىگويد:
كلمه قاب و كلمه قيب مانند كلمه قاد و
قيد به معناى مقدار هر چيز است[1].
و
كلمه قوس به معناى كمان است كه در تيراندازى استعمال مىشود، البته
اين كلمه- به طورى كه گفتهاند[2]- در لغت
اهل حجاز بر ذراع اطلاق مىشود، و معناى جمله اين است كه دورى او بقدر دو قوس و يا
بقدر دو ذراع و يا كمتر از آن بود.
بعضى[3]
هم گفتهاند: كلمه قاب به معناى فاصله ميان دستگيره كمان و زه آن است،
پس در كلام قلب شده، معناى اصلى آن دو قاب قوس بوده.
بعضى[4]
ديگر به اين سخن اعتراض كردهاند كه: دو قاب قوس و قاب دو قوس فرقى با هم ندارند،
هر دو به يك معنا هستند، پس ديگر جهت ندارد بگوييم قلب شده.
(فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى) ضمير در هر دو
أوحى به جبرئيل بر مىگردد، البته اين در آن فرضى است كه ضميرهاى گذشته هم
به او برگردد، آن وقت معناى جمله چنين مىشود كه: جبرئيل وحى برد نزد بنده خدا كه
همان رسول خدا 6 باشد، آنچه را كه وحى برد.
بعضى[5]
گفتهاند: هيچ مانعى ندارد كه ما اين دو ضمير را به خداى تعالى برگردانيم، و اگر
كسى بگويد: آخر بايد قبلا نامى از خدا برده شده باشد. مىگوييم اين در جايى است كه
مخاطب و يا خواننده به اشتباه بيفتد اما در جايى كه واضح باشد كه مرجع ضمير كيست
لازم نيست آن مرجع قبلا ذكر شده باشد، ممكن هم هست هر سه ضمير را به خداى تعالى
برگردانيم و بگوييم معناى آيه اين است كه خداى تعالى به توسط جبرئيل وحى كرد به
بنده خود آنچه را كه وحى كرد. هم چنان كه ممكن است بگوييم: ضمير اول به جبرئيل و
دومى و سومى به خدا بر مىگردد، و معناى عبارت اين است كه: جبرئيل آنچه را كه خدا
به وى وحى كرده بود به سوى بنده خدا وحى كرد.
و
اما بنا بر آن فرض ديگر كه ضمائر قبلى به رسول خدا 6