نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 417
مؤلف: از
ظاهر اين حديث برمىآيد كه امام (ع) خواسته است كلمه شىء را به
زن تفسير كند.
و
در كافى به سند خود از ابان از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود:
بعد
از آنكه رسول خدا 6 مكه را فتح كرد با مردان بيعت فرمود. سپس زنان آمدند تا بيعت
كنند، خداى تعالى اين آيه را فرستاد(يا أَيُّهَا النَّبِيُّ
إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ ...). هند گفت:
خدا شرط كرده كه اولاد خود را به قتل نرسانيم و ما اين كار را كردهايم، بچههايى
را بزرگ كرديم و بعد كشتيم. ام حكيم دختر حارث بن هشام همسر عكرمة بن ابى جهل هم
عرضه داشت: يا رسول اللَّه! اين معروفى كه خدا شرط كرده تو را در مورد آن معصيت
نكنيم، چيست؟ فرمود: اين است كه لطمه به صورت نزنيد، و چهره خود را نخراشيد، و موى
خود مكنيد، و گريبان چاك نكنيد، و جامه سياه نپوشيد، و صدا به واويلا بلند نكنيد.
زنان مكه پذيرفتند، و با آن جناب بر طبق اين شرايط بيعت كردند.
هند
پرسيد: چه جور بيعت كنيم، رسول خدا 6 فرمود: من با زنان مصافحه نمىكنم، لذا
دستور داد قدحى آب آوردند، خودش دست در آب نهاد، و بيرون آورد و فرمود حال دست خود
را در اين آب كنيد[1].
مؤلف:
روايات در اين معانى بسيار زياد وارد شده، هم از طرق شيعه و هم از طرق اهل سنت.
و
در تفسير قمى به سند خود از عبد اللَّه بن سنان روايت آورده كه گفت: من از امام
صادق (ع) از معناى جمله شريفه(وَ لا يَعْصِينَكَ فِي
مَعْرُوفٍ) سؤال كردم، فرمود:
معروف
همان امورى است كه خداى تعالى بر زنان واجب كرده، مانند نماز و زكات و هر عمل خير
ديگرى كه به ايشان دستور داده[2].
مؤلف:
اين روايت شاهد رواياتى است كه معروف را تفسير مىكرد به اينكه لطمه
به صورت نزنيد، و چه نكنيد و چه نكنيد، و در بعضى از آنها آمده كه فرمود: و عشوهگرىهاى
دوران جاهليت را ترك كنيد. و همه اينها از باب اشاره به بعضى از مصاديق آن است.