نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 267
(وَ
ما لَكُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا
بِرَبِّكُمْ ...) مراد
از ايمان ايمانى است كه داراى اثر باشد، كه يكى از آثار آن انفاق در
راه خدا است- و اگر خواستى اينطور بگو- مراد از ايمان اين است كه: آثار آن مقدار
ايمانى را كه دارند مترتب كنند.
در
جمله(وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ) از
خداى تعالى تعبير به رب كرده، و رب را به ضمير كم- شما
اضافه كرده، تا به علت دعوت و امر اشاره كرده باشد، گويا فرموده: شما را به اين
علت دعوت به ايمان به خدا كرده كه خدا رب شما است، و واجب است كه به وى ايمان
آوريد.
[مراد
از ميثاقى كه از مؤمنين گرفته شده است]
(وَ قَدْ أَخَذَ مِيثاقَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ)- اين جمله
توبيخى را كه از اول آيه فهميده مىشد تاكيد مىكند، و ضمير در اخذ-
گرفت به خداى سبحان برمىگردد، البته ممكن هم هست كه به رسول خدا 6
برگردد، (چون رسول خدا 6 هم از مسلمانان بيعت و ميثاق مىگرفت) و به هر حال
منظور از ميثاقى كه گرفته شده همان چيزى است كه شهادت هر مسلمانى بر آن دلالت
دارد، آرى شهادت مسلمان بر وحدانيت خدا و رسالت رسول او در آن روزى كه اسلام
مىآورد دلالت داشت بر اينكه از همين روز تسليم و مطيع خدا و رسول است.
بعضى[1]
از مفسرين گفتهاند: مراد از ميثاق آن عهدى است كه در روز ا لست در عالم ذر از هر
انسانى گرفتهاند، و بنا بر اين احتمال ضمير در اخذ تنها مىتواند به
خداى سبحان برگردد، و ليكن اين احتمال از سياق كه سياق احتجاج عليه مؤمنين است
بدور است، براى اينكه مؤمنين به ياد چنين ميثاقى نبودند. علاوه بر اين، ميثاق در
عالم ذر اختصاص به مؤمنين ندارد، كفار و منافقين هم، چنين ميثاقى سپردهاند.
(هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ
الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ ...) مراد از آيات بينات
آيات قرآن كريم است، كه فرائض دينى را براى آنان بيان مىكند، و فاعل (لِيُخْرِجَكُمْ)- تا خارجتان كنند ضميرى است كه به خدا و يا به رسول خدا 6
برمىگردد، گو اينكه برگشت احتمال دوم هم به همان احتمال اول است، (چون به هر حال
خداست كه انسانها را هدايت مىكند و رسول او واسطه است) پس ميثاق هم ميثاق او است،
كه يا آن را بدون واسطه گرفته، و يا به وساطت رسولش گرفته