نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 255
(وَ
هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ).
بعضى[1]
از مفسرين اسماى چهارگانه را اينطور معنا كردهاند كه: او اول است، براى اينكه قبل
از هر چيز بوده، و آخر است چون بعد از هلاك و فناى هر چيز هست، و ظاهر است چون
ادلهاى بسيار بر وجودش دلالت مىكند، و باطن است چون عالم به تمامى اشياء هست، و
احدى نيست كه از او داناتر باشد.
بعضى[2]
ديگر گفتهاند: اول يعنى بىابتدا، و آخر يعنى بىانتها، و ظاهر يعنى بدون اقتراب،
و باطن يعنى بدون احتجاب[3].
البته
در اين ميان اقوال ديگرى نيز هست كه دلچسب نيست و لذا از نقل آنها صرفنظر كرديم.
(هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ)
تفسير اين آيه در سوره اعراف و يونس و هود و فرقان و قاف گذشت.
(ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ
مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها)
تفسير و بحث مفصل پيرامون معناى عرش در سوره اعراف آيه 54 گذشت، و در آنجا گفتيم
كه استواى بر عرش كنايه است از شروع در تدبير ملك وجود[4]،
و به همين جهت است كه دنبال استواى بر عرش مساله علم به جزئيات احوال موجودات
آسمانى و زمين را ذكر كرده، چون علم از لوازم تدبير است.
(يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ
السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها)- كلمه ولوج كه مصدر فعل
مضارع يلج است- به طورى كه راغب گفته-[5]
به معناى داخل شدن چيزى در محلى تنگ است، و كلمه عروج به معناى بالا
رفتن است، و معناى آيه اين
[3] هر چيزى كه ظاهر مىشود به خاطر نزديك شدن است، و هر چيزى كه
باطن مىشود به خاطر حجاب است، و خدا بدون نزديك شدن ظاهر و بدون در پرده شدن باطن
است. مترجم .
[4] چون ما در عرف بشرى خود تخت سلطنتى را عبارت از مكانى
مىدانيم كه همه اوامر مربوط به اداره كشور از آنجا صادر، و همه لوائح و نامهها
در آنجا به توشيح مىرسد، قرآن نيز به حكم چون كه با كودك سر و كارت فتاد
... به زبان بشرى سخن گفته، مقام تدبير خداى تعالى و مصدريت اوامرش را عرش
خوانده، نه اينكه خواسته باشد العياذ باللَّه براى او تختى پايهدار اثبات
كند. مترجم .