responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 19  صفحه : 212

مى‌شود، و جمله دوم استفهامى است كه در مقام بزرگداشت امر آنان و به شگفت آوردن شنونده از حال ايشان است، و اين جمله استفهامى خبر است براى جمله اول يعنى‌(وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ).

(فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ) سدر نام درختى است كه بارش را عرب نبق و فارس كنار مى‌نامد و مخضود هر شاخه‌اى است كه تيغش بريده شده باشد، و ديگر خار در آن نباشد.

(وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ) كلمه طلح نام درخت موز است.

بعضى‌[1] گفته‌اند: طلح، موز نيست، بلكه درختى است كه سايه‌اى خنك و مرطوب دارد.

بعضى‌[2] ديگر گفته‌اند: درخت ام غيلان است، كه شكوفه‌هايى خوش‌بو دارد.

و كلمه منضود اسم مفعول از مصدر نضد چيدن به رديف است، پس منضود از هر چيز، رويهم چيده شده آن است.

و معناى آيه مورد بحث اين است كه: اصحاب يمين در درختان موز هستند كه ميوه‌هايش روى هم چيده شده از پايين درخت تا بالاى آن.

(وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ) بعضى‌[3] از مفسرين گفته‌اند: ممدود از سايه‌ها آن سايه‌اى است كه: هميشگى باشد و نور خورشيد آن را از بين نبرد و ماء مسكوب آبى است كه دائما در جريان باشد و هرگز قطع نگردد.

(وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ) يعنى درختانى كه ميوه‌هايش فصلى نيست و مانند درختان دنيا نيست كه در زمستان بار نداشته باشد، ممنوعه هم نيست نه از ناحيه خود بهشتيان، كه مثلا از آن سير و خسته شده باشند، و نه از ناحيه خارج از خودشان، كه مثلا دورى محل و يا وجود خارهاى شاخه كه نگذارد ميوه آن را بچينند و يا مانعى ديگر.

(وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ) كلمه فرش جمع فراش است، كه به معناى گستردنى‌ها است، و كلمه مرفوعة


[1] ( 1 و 2 و 3) مجمع البيان، ج 9، ص 218.

[2] ( 1 و 2 و 3) مجمع البيان، ج 9، ص 218.

[3] ( 1 و 2 و 3) مجمع البيان، ج 9، ص 218.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 19  صفحه : 212
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست