نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 196
و جمله(إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ) به طور ضمنى بر معناى شرط هم دلالت دارد، و جا
داشت جزاى آن شرط را بيان كند، و بفرمايد: چون قيامت بپا مىشود چه
مىشود ، ولى جزا را نياورد، تا بفهماند آنچه مىشود آن قدر عظيم و مهم است
كه به بيان نمىگنجد، ولى به هر حال از سياق آياتى كه در اين سوره اوصاف قيامت را
ذكر كرده فهميده مىشود كه آن جزا چه چيز است، و مردم در آن روز چه وضعى دارند، پس
مىشود گفت كه مثلا تقدير كلام: اذا وقعت الواقعة فاز المؤمنون و خسر
الكافرون- چون قيامت بپا شود مؤمنين رستگار و كفار زيانكار مىشوند مىباشد.
(لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ) در مجمع البيان مىگويد: كلمه
كاذبة مانند كلمه عافية و كلمه عاقبة مصدر است[1].
و
بنا به گفته وى معناى آيه چنين مىشود: در وقوع و تحقيق قيامت هيچ دروغى
نيست .
ولى
بعضى[2] ديگر
گفتهاند: كلمه مذكور همان اسم فاعل است، چيزى كه هست در اينجا صفتى است براى
موصوفى كه حذف شده، و تقدير كلام ليس لوقعتها قضية كاذبة مىباشد،
يعنى براى وقوع قيامت هيچ عامل كه اقتضاى دروغ شدنش را داشته باشد و آن را دروغ
كند وجود ندارد.
(خافِضَةٌ رافِعَةٌ) اين دو كلمه دو خبر است براى ضميرى كه به واقعه
بر مىگردد، و تقدير كلام هى خافضة و هى رافعة است، يعنى قيامت خافض و
رافع است. و خفض درست معناى خلاف رفع را مىدهد، و اما اينكه به چه حساب قيامت
پايين آورنده و بالا برنده است بايد گفت كه:
اين
تعبير كنايه است از اينكه قيامت نظام عالم را زير و رو مىكند، مثلا باطن دلها را
كه در دنيا پنهان بود ظاهر مىكند، و آثار اسباب كه در دنيا ظاهر بود، همه
مىدانستند آب چه اثرى و آتش چه اثرى دارد، در قيامت پنهان مىشود، يعنى اسباب به
كلى از اثر مىافتد، و روابط جارى ميان اسباب و مسببات به كلى قطع مىگردد، در
دنيا جمعى داراى عزت بودند، و آنان اهل كفر و فسق بودند، كه عزتشان همه جا ظاهر
بود، و همچنين جمعى ديگر يعنى اهل تقوا