نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 166
(وَ
خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ) كلمه مارج به معناى زبانه خالص و
بدون دود از آتش است.
و
بعضى[1] گفتهاند:
به معناى زبانه آميخته با سياهى است.
و
مراد از جان نيز مانند انس نوع جن است، و اگر جن را مخلوق از آتش
دانسته به اعتبار اين است كه خلقت جن منتهى به آتش است.
و
بعضى[2] گفتهاند:
مراد از كلمه جان پدر جن است، (همانطور كه گفتند: مراد از انس، پدر انسانها،
آدم (ع) است).
[مقصود
از مشرقين و مغربين و معناى آيه:(مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ
يَلْتَقِيانِ ...)]
(رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ)منظور
از دو مشرق ، مشرق تابستان و مشرق زمستان است، كه به خاطر دو جا بودن
آن دو چهار فصل پديد مىآيد، و ارزاق روزىخواران انتظام مىپذيرد.
بعضى[3]
هم گفتهاند: مراد از دو مشرق، مشرق خورشيد و مشرق ماه است، و مراد از دو مغرب هم
دو مغرب آن دو است.
(مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ)
كلمه مرج - با سكون راء- كه مصدر فعل ماضى مرج است به
معناى مخلوط كردن و نيز به معناى رها و روانه كردن است، هم موقعى كه مىخواهى به
طرف بفهمانى كه فلانى فلان چيز را مخلوط كرد، مىگويى مرجه ، و هم
هنگامى كه مىخواهى بفهمانى فلان چيز را رها و يا روانه كرد، مىگويى
مرجه ، ولى در آيه مورد بحث معناى اول روشنتر به ذهن مىرسد و ظاهرا مراد
از بحرين- دو دريا دريايى شيرين و گوارا، و دريايى شور و تلخ است، هم
چنان كه در جايى ديگر از اين دو دريا ياد كرده فرموده:
(
وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ
أُجاجٌ وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً)(تَلْبَسُونَها )[4].
و
قابل قبولترين تفسيرى كه در باره اين دو آيه كردهاند اين است كه: مراد از دو
دريا دو درياى معين نيست، بلكه دو نوع دريا است، يكى شور كه قريب سه چهارم كره
زمين را در
[4] اين دو دريا يكسان نيستند كه يكى شيرين و گوارا و نوشيدنش
بلا مانع، و اين يكى ديگر شور و تلخ است و با اينكه يكسان نيستند شما از هر دو
بهرهمند مىشويد، گوشت تازه مىخوريد، و مرواريد و مرجان استخراج نموده آرايش خود
مىكنيد. سوره فاطر، آيه 12.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 166