نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 133
(إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ
بِسَحَرٍ) كلمه
حاصب به معناى بادى است كه با خود، ريگ و سنگ بياورد، و مراد از آن، بادى
است كه بر قوم لوط مسلط شد، و سجيل منضود بر سر آنان ريخت.
در
مجمع البيان مىگويد: كلمه سحر زمانى كه نكره باشد (و با تنوين
استعمال شود) به معناى سحرى از سحرها است، در اين حال گفته مىشود رأيت زيدا
سحرا من الاسحار- من زيد را در سحرى از سحرها ديدم ولى هنگامى كه منظورت از
آن سحر همين امروز باشد (بدون تنوين استعمال مىشود) مثلا مىگويى أتيته
بسحر و أتيته سحر [1]. و معناى
آيه روشن است.
(نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ) كلمه
نعمة مفعول له براى فعل نجيناهم است، و معنى مجموع فعل و مفعولش
اين است كه: ما ايشان را نجات داديم، براى اينكه اين نجات نعمتى باشد از ناحيه ما،
نعمتى كه ايشان را بدان اختصاص داديم، چون ايشان نسبت به ما شاكر بودند، و جزاى
شكر در درگاه ما نجات است.
(وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ)
ضمير فاعلى در جمله أنذرهم به لوط بر مىگردد، و معناى جمله اين است
كه:
لوط
ايشان را انذار كرد. و كلمه بطشه به معناى گرفتن و دستگير كردن با شدت
است، و كلمه تمارى كه مصدر فعل تمارى است به معناى اصرار
بر جدال، و طرف را به شك انداختن است، و كلمه نذر به معناى انذار است.
و
معناى آيه اين است كه: سوگند مىخورم كه لوط قوم خود را از دستگير كردن به شدت ما
زنهار داد، ولى آنها با وى در انذار و زنهارش مجادله كردند.
(وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِي وَ
نُذُرِ) منظور از مراوده قوم لوط از ميهمانان او اين است كه از
او خواستهاند ميهمانان خود را كه همان فرشتگان باشند تسليم ايشان كند، و منظور
از طمس ديدگان ايشان محو ديدگان ايشان است، و در جمله(فَذُوقُوا ...) التفاتى از غيبت به خطاب شده، چون در اول آيه
قوم لوط غايب فرض شده بودند، و در اين جمله روى سخن به خود آنان كرده، مىفرمايد:
پس
بچشيد عذاب مرا، و غرض از اين التفات اين بوده كه بيشتر توبيخشان كرده باشد، و
كلمه