نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 132
(وَ
نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ) ضمير جمع اولى به قوم ثمود و ناقه هر دو بر
مىگردد، و اگر نفرمود: نبئهما از باب غلبه دادن جانب قوم بوده، و
كلمه قسمت به معناى مقسوم است، و كلمه شرب به معناى سهمى
از نوشيدن آب است.
و
معناى آيه اين است كه: به قوم خود خبر بده كه بعد از آنكه ما ناقه را فرستاديم آب
محل بين قوم و بين ناقه تقسيم شده است، هر يك از دو طرف از سهم خودش بهره بگيرد،
مردم در هنگام شرب خود بر سر آب حاضر شوند، و ناقه هم در هنگام شرب خودش حاضر شود،
و در اين باره در جاى ديگر فرموده:(قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها
شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ)[1].
(فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ) منظور از
صاحب قوم ثمود، همان شخصى است كه ناقه را كشت، و كلمه تعاطى كه مصدر
فعل تعاطى است به معناى دست بكار شدن است.
و
معناى آيه اين است كه: قوم ثمود قاتل ناقه را صدا زدند، پس او دست بكار شد، و ناقه
را پى كرد و كشت.
(فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً
فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ) كلمه محتظر به
معناى صاحب حظيره است، يعنى چهار ديوارى كه براى دامدارى ساخته مىشود (و به زبان
فارسى آن را قلعه و يا بهاربند گويند) و هشيم محتظر درختهاى خشكيده و
مانند آن است، كه صاحب حظيره آن را براى مصرف كردن در قلعه خود جمع مىكند.
و
معناى آيه روشن است، مىفرمايد فقط يك صيحه بر آنان فرستاديم، و همگى مانند چوب
خشك رويهم ريختند.
(وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا ...) تفسير اين آيه گذشت.
(كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ) تفسير اين آيه نيز در نظير
آن گذشت.
[1] گفت: اينك ناقهاى است كه براى آن شربى، و براى شما شرب روزى
است كه بايد معين شود. سوره شعراء، آيه 155.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 132