نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 118
تقوى است،
وقتى افرادى فقط به خاطر اينكه در اين ايام بتشكنان تاريخ، ابراهيم و حسين (ع)
گرفتار دست بتهاى زمان خود شدهاند، دست بكارى نمىزنند، و از اهداف و لذتهاى
خويش چشم مىپوشند، چنين افرادى روحيه دينيشان قوى مىگردد، بر عكس، اگر مردم هيچ
حرمتى براى چنين ايامى قائل نباشند و اعتنا و اهتمامى به آن نورزند، و هم چنان
افسار گسيخته سرگرم كوشش در برآوردن خواستههاى نفسانى خود باشند، بدون توجه به
اينكه امروز چه روزى است و ديروز چه روزى بود، و بدون اينكه اصلا روز برايشان مطرح
باشد، چنين مردمى از حق رويگردان خواهند بود، و به آسانى مىتوانند حرمت دين را هتك
كنند و اولياى دين را از هدايت خود نوميد و در نتيجه ناراحت سازند. بنا بر اين،
برگشت نحوست اين ايام به جهاتى از شقاوتهاى معنوى است، كه از علل و اسباب اعتبارى
منشا مىگيرد، كه به نوعى از ارتباط، مرتبط به اين ايام است، و بىاعتنايى به آن
علل و اسباب باعث نوعى شقاوت دينى مىشود.
و
نيز در عدهاى از اين روايات آمده كه براى دفع نحوست اين ايام بايد به خدا پناه
برد. يا روزه گرفت يا دعا كرد، يا مقدارى قرآن خواند، و يا صدقهاى داد، و يا كارى
ديگر از اين قبيل كرد.
مانند
روايت ابن الشيخ كه در كتاب مجالس به سند خود از سهل بن يعقوب ملقب به ابى نواس،
از امام عسكرى (ع) نقل كرده كه در ضمن حديثى گفته است: من به آن حضرت عرضه داشتم:
اى سيد من در بيشتر اين ايام به خاطر آن نحوستها كه دارند، و براى دفع وحشتى كه
انسان از اين روزها دارد، و اين نحوست و وحشت نمىگذارد انسان به مقاصد خود برسد،
چه كند؟ لطفا مرا به چيزى كه رفع اين نگرانى كند دلالت بفرما، براى اينكه گاهى
حاجتى ضرورى پيش مىآيد، كه بايد فورا در رفع آن اقدام كرد، و وحشت از نحوست، دست
و پا گير آدم است، چه بايد كرد؟
به
من فرمود: اى سهل! شيعيان ما همان ولايتى كه از ما در دل دارند حرز و حصنشان است،
آنها اگر در لجه درياهاى بىكران و يا وسط بيابانهاى بى سر و ته و يا در بين
درندگان و گرگان و دشمنان جنى و انسى قرار گيرند از خطر آنها ايمنند، به خاطر
اينكه ولايت ما را در دل دارند، پس بر تو باد كه به خداى عز و جل اعتماد كنى و
ولايت خود را نسبت به امامان طاهرينت خالص گردانى، آن وقت هر جا كه خواستى برو، و
هر چه خواستى بكن، (تا آخر حديث)[1].