نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 117
(لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ)[1]، و اين پر واضح است كه مبارك بودن آن شب و
سعادتش از اين جهت بوده كه آن شب به نوعى مقارن بوده با امورى بزرگ و مهم از سنخ
افاضات باطنى و الهى، و تاثيرهاى معنوى، از قبيل حتمى كردن قضاء و نزول ملائكه و
روح و سلام بودن آن شب، هم چنان كه در باره اين امور فرموده:(فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ
حَكِيمٍ)[2] و نيز فرموده:(تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ
فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ
الْفَجْرِ)[3].
و
برگشت معناى مبارك بودن آن شب و سعادتش به اين است كه عبادت در آن شب داراى فضيلت
است، و ثواب عبادت در آن شب قابل قياس با عبادت در ساير شبها نيست، و در آن شب
عنايت الهى به بندگانى كه متوجه ساحت عزت و كبريايى شدهاند نزديك است.
[بيان
اينكه منظور از سعادت و نحوست بعضى ايام در روايات، وقوع حوادث خاصى در آن روزها
است نه سعادت و نحوست ذاتى و تكوينى]
اين
بود آن مقدار از معناى سعادت و نحوست كه در قرآن آمده بود، و اما در سنت، روايات
بسيار زيادى در باره سعد و نحس ايام هفته و سعد و نحس ايام ماههاى عربى و نيز از
ماههاى فارسى و از ماههاى رومى رسيده، كه در نهايت كثرت است، و در جوامع حديث نقل
شده، و در كتاب بحار الانوار احاديث زيادى از آنها نقل شده، و بيشتر اين احاديث
ضعيفند، چون يا مرسل و بدون سندند، و يا اينكه قسمتى از سند را ندارند، هر چند كه
بعضى از آنها سندى معتبر دارد البته به اين معنا كه خالى از اعتبار نيست[4].
و
اما رواياتى كه ايام نحس را مىشمارد، و از آن جمله چهارشنبه هر هفته، و چهار شنبه
آخر ماه، و هفت روز از هر ماه عربى، و دو روز از هر ماه رومى، و امثال آن را نام مىبرد،
در بسيارى از آنها و مخصوصا رواياتى كه نحوست ايام هفته و ايام ماههاى عربى را نام
مىبرد، علت اين نحوست هم آمده، و آن عبارت است از اينكه در اين روزهاى نحس حوادث
ناگوارى به طور مكرر اتفاق افتاده، آن هم ناگوار از نظر مذاق دينى، از قبيل رحلت
رسول خدا 6 و شهادت سيد الشهداء (ع) و انداختن ابراهيم (ع) در آتش، و نزول عذاب
بر فلان امت، و خلق شدن آتش و امثال اينها.
و
اين ناگفته پيداست كه نحس شمردن چنين ايامى استحكام بخشيدن به روحيه