نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 527
پس معناى
جمله قال قرينه اين است كه: آن شيطانى كه يك عمر با او بود و گمراهش
مىكرد، گفت: ربنا اى پروردگار ما، يعنى پروردگار من و اين انسان كه
من قرينش بودم (چون مقام مقام احتجاج و اختصام است)،(ما أَطْغَيْتُهُ) من او را مجبور بر طغيان نكردم،(وَ لكِنْ كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ) ليكن خودش آماده و مستعد بود كه دعوتهاى مرا
بپذيرد، هر چه به او پيشنهاد مىكردم او به اختيار خود قبولش مىكرد، پس من مسئول
گناهان و طغيان او نيستم.
در
سوره صافات شرح مفصلى از اختصام و احتجاج ستمگران با همسرانشان در ذيل آيه(احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ)[1] تا
آخر آياتش گذشت.
(قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ)
گوينده اين پاسخ خداى تعالى است، و خطابش عمومى است، گويا روى سخنش با عموم مشركين
طاغى و قرينان ايشان است. خطابى است كه قهرا منحل به خطابهايى جزئى مىشود، و هر
انسانى را با قرينش شامل مىگردد، مثل اين است كه به هر يك از انسان و قرينش
فرموده باشد لا تختصما لدى- نزد من بگو مگو مكنيد .
و
اينكه فرمود(وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ)
جملهاى است حاليه كه حال از فاعل در جمله لا تختصموا است، و
كلمه بالوعيد مفعولى است براى جمله قدمت و باء آن به
اصطلاح باء وصلت است.
و
معناى آيه اين است كه: نزد من بگو مگو مكنيد كه هيچ سودى برايتان ندارد، چون من
تهديد و وعيد خود را به همه مشركين و ستمكاران ابلاغ نمودم. و تهديدهاى مذكور از
قبيل آيات زير است كه به ابليس فرموده(اذْهَبْ فَمَنْ
تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً)[2] و
نيز فرموده(فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ
مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ)[3]، و
يا فرموده