نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 521
هستند، هم
علم از طريق اقربيت و هم علم از طريق گرفتن ملائكه و نوشتن اعمال بندگان.
بعضى
ديگر از مفسرين[1]
كلمه اذ را اصلا ظرفيه ندانستهاند بلكه آن را تعليلى و به
معناى زيرا گرفته و گفتهاند: علمى را كه از مفاد جمله(وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ) استفاده
مىشود، با مفاد مدخول خودش تعليل مىكند (كه معناى آن و مدخولش چنين مىشود: زيرا
دو فرشته گيرنده كه در راست و چپ هر انسان نشستهاند اعمال او را مىگيرند).
در
رد اين نظريه مىگوييم: اين از مذاق قرآن كريم بدور است كه علم خداى تعالى را با
علم ملائكه يا حفظ و نوشتن آنها تعليل كند.
و
جمله(عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ)
مىخواهد موقعيتى را كه ملائكه نسبت به انسان دارند تمثيل كند، و دو طرف خير و شر
انسان را كه حسنات و گناهان منسوب به آن دو جهت است به راست و چپ محسوس انسان
تشبيه نمايد، (و گر نه فرشتگان موجوداتى مجردند كه در جهت قرار نمىگيرند).
(ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ)-
كلمه لفظ به معناى پرت كردن است، و اگر سخن گفتن را لفظ ناميدهاند،
به نوعى تشبيه است. و كلمه رقيب به معناى محافظ، و كلمه
عتيد به معناى كسى است كه فراهم كننده مقدمات آن ضبط و حفظ است، خلاصه يكى
مقدمات را براى ديگرى فراهم مىكند تا او از نتيجه كار وى آگاه شود.
و
اين آيه شريفه بعد از جمله(إِذْ يَتَلَقَّى
الْمُتَلَقِّيانِ) كه آن نيز در باره فرشتگان موكل است، دوباره
راجع به مراقبت دو فرشته سخن گفته با اينكه جمله اول تمامى كارهاى انسان را شامل
مىشد و جمله دوم تنها راجع به تكلم انسان است، از باب ذكر خاص بعد از عام است كه
در همه جا مىفهماند گوينده نسبت به خاص عنايتى بيشتر دارد، (مثل اينكه شما به پسر
بزرگ خود وصيت كنى ارحام و خويشاوندان را پاس بدار، فلان پسر عمويت را پاس بدار، كه
مىرساند در باره آن شخص عنايتى بيشتر دارى).
(وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ)
كلمه حيد كه مصدر فعل تحيد است به معناى عدول و برگشتن به
عنوان فرار است، (كسى كه به منظور فرار دارد راه خود را كج مىكند، اين حالت را
عرب حيد مىگويد) و مراد از سكره و مستى موت، حال نزع و جان كندن آدمى
است، كه مانند مستان