نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 507
من باشد و
مشتى ديگرش خاك يك فرد ديگر، و يا مشتى از آن سر و گردن من باشد و مشتى ديگرش دست
و پاى من. آيه مورد بحث جواب مىدهد كه: ما دانا هستيم به آنچه كه زمين از بدنهاى
شما مىخورد، و آنچه از بدنهايتان ناقص مىسازد، و علم ما چنان نيست كه جزئى از
اجزاء شما را از قلم بيندازد تا برگرداندن آن به خاطر نامعلوم بودن دشوار و يا
نشدنى باشد.
ممكن
هم هست معنايش چنين باشد: ما مىدانيم چه كسى از آنان مىميرد و در زمين دفن
مىشود، و در نتيجه از جمع آنان يك انسان كم مىگردد. در احتمال اول كلمه
من تبعيضى و در احتمال دوم بيانيه خواهد بود.
(وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ)- يعنى و نزد ما كتابى است كه حافظ
هر چيز است، بلكه آثار و احوال هر چيزى را هم ضبط مىكند. و يا معنايش اين است كه:
نزد ما كتابى است كه خود آن كتاب محفوظ است و حوادث، آن را دچار دگرگونى و تحريف
نمىكند. و آن كتاب عبارت است از لوح محفوظ كه تمامى آنچه بوده، و آنچه هست و آنچه
تا قيامت خواهد بود در آن كتاب محفوظ است.
و
اينكه بعضى از مفسرين[1] گفتهاند
كه مراد از كتاب نامههاى اعمال است سخن درستى نيست، اولا از اين جهت
كه خدا اين كتاب را حافظ آنچه زمين از مردم كم مىكند معرفى كرده و آنچه زمين از
مردم كم مىكند ربطى به اعمال كه كتاب اعمال حافظ آن است ندارد.
و
ثانيا خداى سبحان اين كتاب را در كلام مجيدش به لوح محفوظ توصيف كرده نه به نامه
اعمال. پس حمل اين كتاب كه مورد بحث است بر نامه اعمال آن هم بدون شاهد قرآنى حمل
صحيحى نيست.
و
حاصل جوابى كه خداى تعالى به كفار و منكرين معاد مىدهد، اين است كه كفار خيال
كردهاند مردن و خاك شدن و متلاشى شدن ذرات وجودشان، به طورى كه ديگر اجزاى آن
تمايزى از هم نداشته باشند، آنان را براى ما هم مجهول الاجزاء مىكند، و ديگر
نمىتوانيم آن اجزاء را جمعآورى نموده، دوباره برگردانيم. و ليكن اين خيال، خيالى
است باطل، براى اينكه ما مىدانيم چه كسى از ايشان مرده، و اجزاى بدنش كه قبلا به
صورت گوشت يا خون يا استخوان بود فعلا به چه صورتى درآمده و كجا رفته؟ همه را
مىدانيم، و نزد ما كتابى حفيظ است كه هر چيزى در آن ثبت است و آن عبارت است از
لوح محفوظ.