responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 420

مفسرين‌[1] اين طور معنا كرده‌اند.

(قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلى‌ قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ) مفسرين اختلاف كرده‌اند در اينكه اين قوم داراى باس شديد چه كسانيند؟ بعضى‌[2] گفته‌اند: قبيله هوازن هستند. بعضى‌[3] ديگر گفته‌اند: ثقيف‌اند. و بعضى‌[4] گفته‌اند: هر دو طايفه‌اند. بعضى‌[5] گفته‌اند: مردم روم‌اند كه در دو جنگ موته و تبوك شركت كردند. و بعضى‌[6] گفته‌اند: اهل رده هستند كه ابو بكر بعد از رحلت رسول خدا 6 با آنان جنگيد. بعضى‌[7] هم گفته‌اند: ايرانيان هستند. و بعضى‌[8] گفته‌اند: عربها و كردهاى ايران‌اند.

و از جمله ستدعون به نظر مى‌رسد كه منظور، بعضى از اقوامى است كه رسول خدا 6 بعد از فتح خيبر با آنها نبرد كرد، يعنى هوازن و ثقيف و روم و موته. و اينكه خداى تعالى از پيش خبر داد كه به متخلفين بگو شما ما را پيروى نخواهيد كرد ناظر به پيروى كردن آنان در جنگ خيبر است- اين طور از سياق استفاده مى‌شود.

و جمله‌(تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ) جمله‌اى است استينافى كه تنويع را مى‌رساند، مى‌فرمايد: يا اين است كه با ايشان نبرد مى‌كنيد، و يا اينكه مسلمان مى‌شوند، شق سوم كه جزيه گرفتن باشد در آنان نيست، چون مشرك‌اند، و جزيه از مشرك قبول نمى‌شود و حكم- جزيه مخصوص اهل كتاب است. مشرك يا بايد مسلمان شود و يا جنگ كند.

و نمى‌شود جمله تقاتلونهم را صفت قوم بگيريم، چون مسلمين دعوت مى‌شوند كه- با قومى قتال كنند، نه اينكه با قومى كه قتال مى‌كنند قتال كنند. همچنين نمى‌شود آن را حال از نائب فاعل در ستدعون دانست، براى اينكه مسلمين دعوت مى‌شوند تا با قومى قتال كنند نه اينكه در حال قتال دعوت مى‌شوند قتال كنند- آن چنان كه بعضى‌[9] از مفسرين خيال كرده‌اند.

خداى سبحان سپس كلام خود را با وعده و وعيد خاتمه مى‌دهد. وعده در مقابل اطاعت، و وعيد در مقابل معصيت. مى‌فرمايد:(فَإِنْ تُطِيعُوا) اگر اطاعت كنيد و براى قتال بيرون شويد(يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً) خدا اجر نيكى به شما مى‌دهد(وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا) و اگر روى‌


[1] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8) تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 115.

[2] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8) تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 115.

[3] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8) تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 115.

[4] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8) تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 115.

[5] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8) تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 115.

[6] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8) تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 115.

[7] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8) تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 115.

[8] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8) تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 115.

[9] روح المعانى، ج 26، ص 104.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 420
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست