responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 393

غالب شود، براى اينكه مى‌بينيم زياد شدن ايمان مؤمنين را به انزال سكينت در دلهاى آنان مستند مى‌كند.

(وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً)- يعنى خدا جانبى منيع دارد، به طورى كه هيچ چيزى بر او غالب نمى‌شود. و در عملش متقن و حكيم است و هيچ عملى جز به مقتضاى حكمتش نمى‌كند. و اين جمله بيانى است تعليلى براى جمله‌(وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) هم چنان كه بيان تعليلى براى جمله‌(هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ ...) نيز هست. پس گويا فرموده: سكينت را براى زياد شدن ايمان مؤمنين نازل كرد، و مى‌تواند نازل كند، چون تمامى اسباب آسمانها و زمين در اختيار او است، چون او عزيز و حكيم على الاطلاق است.

[بيان‌]

(لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ...) اين آيه تعليلى ديگر براى انزال سكينت در قلوب مؤمنين است، البته تعليلى است به حسب معنا، هم چنان كه جمله‌(لِيَزْدادُوا إِيماناً) تعليلى است به حسب لفظ، گويا فرموده:

اگر مؤمنين را اختصاص داد به سكينت و ديگران را از آن محروم كرد، براى اين بود كه ايمان آنان اضافه شود. و حقيقت اين اضافه شدن اين است كه آنان را داخل بهشت و كفار را داخل دوزخ كند. پس جمله ليدخل يا بدل از جمله ليزدادوا ... است، و يا عطف بيان آن.

و در اينكه متعلق لام در ليدخل چيست؟ مفسرين اقوال ديگرى دارند، مثل اينكه متعلق باشد به جمله فتحنا [1] يا جمله يزدادوا [2] يا به همه مطالب قبل‌[3] و از اين قبيل اقوالى كه فايده‌اى در نقل آنها نيست.

و اگر مؤمنات را در آيه، ضميمه مؤمنين كرد براى اين است كه كسى توهم نكند بهشت و تكفير گناهان مختص مردان است، چون آيه در سياق سخن از جهاد است، و جهاد و فتح بدست مردان انجام مى‌شود، و به طورى كه گفته‌اند: در چنين مقامى اگر كلمه مؤمنات را نمى‌آورد، جاى آن توهم مى‌بود.

و ضمير در خالدين و در(يُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ) هم به مؤمنين برمى‌گردد و هم به مؤمنات و اگر تنها ضمير مذكر آورد به خاطر تغليب است.

و جمله‌(وَ كانَ ذلِكَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِيماً) بيان اين معنا است كه دخول در چنين حياتى سعادت حقيقى است، و شكى هم در آن نيست، چون نزد خدا هم سعادت حقيقى است و او جز حق نمى‌گويد.


[1] ( 1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 26، ص 94.

[2] ( 1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 26، ص 94.

[3] ( 1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 26، ص 94.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 393
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست