نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 386
است كه هيچ
جبارى عنيد و دشمنى نيرومند نتواند كارى به ايشان بكند، و خداى تعالى چنين نصرتى
به رسول اسلام داد، براى اينكه دين او را خللناپذيرترين اديان كرد، و سلطنت او را
عظيمترين سلطنت قرار داد. بعضى[1] گفتهاند:
مراد از نصر عزيز، آن نصرى است كه در عالم نمونهاش نادر و يا ناياب باشد، و نصرت
خداى تعالى نسبت به پيامبر اسلام همين طور بوده. و اين معنا با مقايسه حال آن جناب
در اول بعثت و با حال او در آخر ايام دعوتش روشن مىشود.
دقت
در سياق اين دو آيه بر اساس آن معنايى كه ما براى آيه(إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ
ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ) كرديم، اين معنا را به دست مىدهد
كه مراد از جمله(وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ) مقدمهچينى
و فراهم شدن زمينه براى تماميت كلمه توحيد است، منظور اين است كه خداوند جو و افق
را براى يك نصرت عزيز برايت تصفيه مىكند، و موانع آن را به وسيله مغفرت گناهان
گذشته و آينده تو (به آن معنايى كه ما كرديم) بر طرف مىسازد.(وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيماً)- هدايت آن جناب بعد از تصفيه
جو براى پيشرفت او، هدايت به سوى صراط مستقيم است، چون اين تصفيه سبب شد كه آن
جناب بعد از مراجعت از حديبيه بتواند خيبر را فتح كند و سلطه دين را در اقطار
جزيره گسترش دهد، و در آخر، پيشرفتش به فتح مكه و طائف منتهى گردد.
(وَ يَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً)- خداى
تعالى آن جناب را نصرت داد نصرتى چشمگير، كه يا كم نظير و يا بى نظير بود، چون مكه
و طائف را برايش فتح كرد و اسلام را در سرزمين جزيره گسترش داد و شرك را ريشه كن و
يهود را ذليل و نصاراى جزيره را برايش خاضع و مجوس ساكن در جزيره را برايش تسليم
نمود. و خداى تعالى دين مردم را تكميل و نعمتش را تمام نمود و اسلام را برايشان
دينى پسنديده كرد.
[مراد
از سكينت و انزال آن بر قلوب مؤمنين]
(هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدادُوا
إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ ...)ظاهرا مراد از سكينت
آرامش و سكون نفس و ثبات و اطمينان آن به عقائدى است كه به آن ايمان آورده. و لذا
علت نزول سكينت را اين دانسته كه: (لِيَزْدادُوا إِيماناً
مَعَ إِيمانِهِمْ) تا ايمانى جديد به ايمان سابق خود بيفزايند . در سابق در بحثى
كه راجع به سكينت در ذيل آيه(أَنْ يَأْتِيَكُمُ
التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ)[2]
كرديم، گفتيم: اين سكينت با روح