نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 38
(ما
وَصَّى بِهِ نُوحاً).
و مراد از آن، شريعتهايى است كه براى هر يك از نامبردگان در آيه تشريع كرده.
و
ترتيبى كه در بردن نام اين پيامبران گرامى به كار رفته ترتيب ذكرى است، ليكن مطابق
با ترتيب زمانى، چون اول نوح بود، بعد ابراهيم، و بعد از آن موسى و سپس عيسى (ع).
و اگر نام رسول خدا 6 را مقدم بر سايرين ذكر كرد، به منظور شرافت و برترى دادن
بوده، هم چنان كه اين نكته در آيه( وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ
النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ
عِيسَى)(ابْنِ مَرْيَمَ )[1]
نيز به چشم مىخورد. و اگر در آيه مورد بحث اول نام شريعت نوح را برد، براى اين
است كه بفهماند قديمىترين شريعتها، شريعت نوح است كه عهدى طولانى دارد.
از
اين آيه شريفه چند نكته استفاده مىشود:
1-
سياق آيه بدان جهت كه سياق منت نهادن است- مخصوصا با در نظر داشتن ذيل آن، و نيز
با در نظر داشتن آيه بعد از آن- اين معنا را افاده مىكند كه شريعت محمدى جامع همه
شريعتهاى گذشته است. و خواننده عزيز خيال نكند كه جامع بودن اين شريعت با آيه(لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً)[2]
منافات دارد، چون خاص بودن يك شريعت با جامعيت آن منافات ندارد.
2-
شرايع الهى و آن اديانى كه مستند به وحى هستند تنها همين شرايع مذكور در آيهاند،
يعنى شريعت نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد (صلوات اللَّه عليهم)، چون اگر
شريعت ديگرى مىبود بايد در اين مقام كه مقام بيان جامعيت شريعت اسلام است نام
برده مىشد.
و
لازمه اين نكته آن است كه اولا قبل از نوح شريعتى يعنى قوانين حاكمهاى در جوامع
بشرى آن روز وجود نداشته تا در رفع اختلافات اجتماعى كه پيش مىآمده به كار رود. و
ما در تفسير آيه(كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ
النَّبِيِّينَ ...)[3]
مقدارى در اين باره صحبت كرديم.
و
ثانيا انبيايى كه بعد از نوح (ع) و تا زمان ابراهيم (ع) مبعوث شدند، همه پيرو
شريعت نوح بودهاند، و انبيايى كه بعد از ابراهيم و قبل از موسى مبعوث شده
[1] به ياد آور آن زمان را كه ما از انبياء ميثاقشان بگرفتيم، و
از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم. سوره احزاب، آيه 7.
[2] براى هر يك از شما شريعت و طريقهاى قرار داديم. سوره مائده،
آيه 48.