نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 341
(فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً)- يعنى بعد از آنكه اسيرشان كرديد يا بر آنان منت
نهاده آزادشان مىكنيد يا فديه مىگيريد، يعنى با گرفتن مال و يا آزادى اسيرانى كه
در دست آنان داريد، ايشان را آزاد مىكنيد.
(حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها)- اوزار حرب به
معناى سنگينىهاى جنگى يعنى اسلحهاى است كه جنگجويان با خود حمل مىكنند، و مراد
از وضع آن، بطور كنايه تمام شدن جنگ است.
پس،
از آنچه در معناى آيه گذشت خواننده عزيز به اشكالى كه متوجه گفتار بعضى[1]
از مفسرين هست متوجه مىشود، و آن گفتار اين است كه: آيه مورد بحث ناسخ آيه شريفه(ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ)[2]
است چون سوره مورد بحث بعد از سوره انفال نازل شده پس ناسخ آن است.
و
اشكال اين است كه: بين دو آيه منافاتى نيست، براى اينكه آيه سوره انفال از اسير
گرفتن قبل از اثخان نهى مىكند، و آيه مورد بحث به اسير گرفتن بعد از اثخان امر
مىنمايد.
و
همچنين اشكالى كه متوجه گفتار بعضى[3] ديگر است
كه گفتهاند: جمله(فَشُدُّوا الْوَثاقَ ...) به
وسيله آيه شريفه( فَاقْتُلُوا)(الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ
وَجَدْتُمُوهُمْ )[4]
نسخ شده، گويا پنداشتهاند هر جا عامى بعد از خاصى وارد شود ناسخ آن خاص خواهد
بود، نه مخصص، در حالى كه حق مطلب خلاف آن است كه اگر كسى بخواهد دليلش را ببيند
بايد به علم اصول مراجعه كند، و در آيه شريفه مباحثى مربوط به علم فقه هست كه جايش
در همانجا است.
كلمه
ذلك به معناى مطلب چنين است مىباشد، يعنى حكم خدا همان است كه
در آيه گفته شد.
(وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ)- ضمير جمع
به كفار برمىگردد، يعنى اگر خدا بخواهد از كفار انتقام مىگيرد، هلاكشان مىكند،
شكنجهشان مىدهد، بدون اينكه دستور به قتال با ايشان را بدهد.
(وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ)- اين جمله
استدراك و استثناء مانندى است از مشيت انتقام، مىفرمايد اگر خدا بخواهد از ايشان
انتقام مىگيرد، الا اينكه هنوز نخواسته بگيرد،