نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 339
در اين آيه
شريفه، اضلال اعمال كه در آيه قبلى بود با تكفير سيئات و اصلاح بال مقابله شده، در
نتيجه معنايش اين مىشود كه: ايمان و عمل صالحشان به سوى غايت سعادتشان هدايت كرد.
چيزى كه هست چون اين هدايت تمام نمىشود مگر با تكفير گناهان، چون با بودن گناهان
وصول به سعادت دست نمىدهد، لذا تكفير سيئات را هم ضميمه اصلاح بال نمود.
و
معناى آيه اين است كه: خداوند با عفو و مغفرت خود پردهاى بر روى گناهانشان
مىكشد، و هم در دنيا و هم در آخرت دلهايشان را اصلاح مىكند، اما در دنيا براى
اينكه دين حق دينى است كه با آنچه فطرت انسانى اقتضايش را دارد موافق است، و احكامش
مطابق همان فطرتى است كه خداى تعالى بشر را بر آن فطرت آفريده، و فطرت اقتضاء
ندارد و نمىطلبد مگر چيزى را كه كمال و سعادت انسان در آنست، و ايمان به آنچه خدا
نازل كرده و عمل به آن وضع انسان را در مجتمع دنيايىاش اصلاح مىكند. و اما در
آخرت براى اينكه آخرت، عاقبت همين زندگى دنيا است، وقتى آغاز زندگى توأم با سعادت
باشد، انجامش نيز سعيد خواهد بود، هم چنان كه قرآن كريم هم فرموده:(وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى)[1].
(ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ
آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ ...) اين آيه
مطالبى را كه در دو آيه قبل بود- يعنى بى نتيجه كردن اعمال كفار، و اصلاح حال
مؤمنين و تكفير گناهانشان- تعليل مىكند.
و
اگر كلمه حق را مقيد كرد به جمله(مِنْ رَبِّهِمْ) براى اين است كه اشاره كند به اينكه آنچه منسوب
به خدا است حق است و هيچ باطلى با خدا نسبت ندارد، و به همين جهت، خودش متصدى
اصلاح قلب مؤمنين شده، چون طريق حقى كه مؤمنين مىپيمايند منتسب به خدا است. و اما
كفار با آن اعمالى كه دارند خداى تعالى كارى به كارشان ندارد، چون كارشان منسوب به
او نيست. و اما اينكه بىنتيجه كردن كارهاى آنان را به خدا نسبت داده معنايش اين
است كه خدا اعمال آنان را به سوى نتيجه خوب و سعيد هدايت نمىكند.
و
در اين آيه اشارهاى است به اينكه تنها و تنها ملاك در سعادت و شقاوت انسان پيروى
حق و پيروى باطل است، علتش هم اين است كه حق به خدا انتساب دارد و باطل هيچ ارتباط
و انتسابى به خدا ندارد.
(كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ)- يعنى
خداوند اوصاف آنان را عينا همان طور