نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 333
چهار نفرند
نوح، ابراهيم، موسى و عيسى. بعضى[1] ديگر اين
چهار نفر را عبارت دانستهاند از:
نوح،
ابراهيم، هود و محمد 6.
و
اين اقوال يا اقوالى است كه هيچ استدلالى به همراه ندارد، و يا ادلهاى كه به آن
استدلال كردهاند بر آن دلالت ندارد، و به همين جهت از نقل آن ادله چشم پوشيديم.
در ابحاث نبوت در جلد دوم اين كتاب پارهاى مطالب در باره انبياء اولوا العزم
گذشت، اگر خواستيد بدانجا مراجعه فرماييد.
بحث
روايتى [ (رواياتى در باره استماع قرآن بوسيله جن و ايمان آوردنشان و ...، و در
باره انبياى اولوا العزم)]
در
تفسير قمى در ذيل آيه شريفه(وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ
نَفَراً مِنَ الْجِنِّ ...) فرموده: سبب نزول اين آيات اين بود
كه رسول خدا 6 از مكه بيرون شد و به بازار عكاظ رفت، زيد بن حارثه هم با آن جناب
بود، و آن حضرت مردم را به اسلام دعوت مىكرد، ولى حتى يك نفر هم دعوتش را اجابت
نكرد، و احدى را نيافت كه دين او را بپذيرد، ناچار به مكه برگشت.
همين
كه به محلى به نام وادى مجنه [2]
رسيد عبادت شبانه خود را تلاوت قرآن قرار داد، چند نفر از طائفه جن از كنارش
مىگذشتند، همين كه صداى قرائت رسول خدا 6 را شنيدند گوش دادند، و چون قرآن او
را شنيدند به يكديگر گفتند: ساكت، ببينيم چه مىخواند. همين كه خواندنش تمام شده
به سوى قوم خود برگشتند و به انذار آنان پرداخته، گفتند:(يا
قَوْمَنا ...) آن گاه نزد رسول خدا 6 آمده اسلام و ايمان
آوردند، و رسول خدا 6 معالم و شرايع اسلام را به ايشان تعليم كرد. پس خداى تعالى
اين آيات را بر پيامبرش نازل فرمود.(قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ
أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ)- تا آخر
سوره- و در آن، كلام جنيان را حكايت كرده. رسول خدا 6 يك نفر از آنان را امير
ايشان كرد و همواره نزد آن جناب برمىگشتند و رسول خدا 6 امير المؤمنين را مامور
كرد تا معالم دين را به ايشان بياموزد، پس جنيان هم (مانند انسانها)