responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 275

دنيا وقتى به زبان انبياء و رسل از آن زنهار داده مى‌شدند مسخره مى‌كردند، بر سرشان بيامد.

(وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا وَ مَأْواكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرِينَ) نسيان در اين آيه كنايه است از اعراض و بى‌توجهى. و نسيان خدا در قيامت از كفار به اين است كه خدا از ايشان اعراض مى‌كند، و آنان را در شدائد و اهوال قيامت وا مى‌گذارد. و نسيان كفار نسبت به روز قيامت به اين است كه در دنيا از ياد قيامت و آماده شدن براى آن روز اعراض مى‌كردند. بقيه الفاظ آيه روشن است.

(ذلِكُمْ بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا ...) كلمه ذلكم اشاره است به آنچه قبلا در باره عقاب كفار به ظهور گناهانشان، و حلول عذاب ذكر فرموده بود. و كلمه هزء به معناى سخريه است كه به وسيله آن، كسى را استهزاء كنند. و حرف باء سببيت را مى‌رساند.

و معناى آيه اين است كه: اين عذابى كه بر سرتان آمد به سبب اين بود كه شما آيات خدا را سخريه مى‌دانستيد، و به استهزاى آن مى‌پرداختيد، و نيز بدين سبب بود كه زندگى دنيا شما را مغرور كرد و به آن دل بستيد.

(فَالْيَوْمَ لا يُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ)- در اين آيه روى سخن را از كفار كه تا اينجا مورد خطاب بودند برگردانيد، و خطاب را متوجه رسول گرامى خود نمود. در اين جمله خلاصه‌اى از عذاب در آن روز را بيان مى‌كند، و آن عبارت است از خلود در آتش، و پذيرفته نشدن عذرشان.

كلمه يستعتبون مضارع مجهول از مصدر استعتاب است كه معناى قبول اعتذار را مى‌دهد. و عبارت استعتاب نمى‌شوند كنايه است از اينكه عذرشان پذيرفته نمى‌شود، (چون معناى لغوى آن اين است كه اعتذار نمى‌شوند و اين معنا منظور نيست).

(فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمِينَ) در اين جمله حمد خداى تعالى را متفرع بر بيانات قبلى اين سوره كرده مى‌فرمايد حال كه معلوم شد خدا آفريدگار آسمانها و زمين و ما بين آن دو است، و نيز او مدبر امر تمامى عالم است، و يكى از تدابير بديع او اين است كه همه را بر اساس حق خلق كرده، و نتيجه بر حق بودن خلقت همه عالم، اين است كه روز جزائى قرار دهد، روزى كه همه به سوى او برگردند، و پاداش و كيفر اعمال خود را ببينند، و اين نيز مستلزم آن است كه دين و شرايعى تشريع كند كه بشر را به سوى سعادتش و ثوابش رهنمون شود، و اين نيز مستلزم آن است كه همه را در روز

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 275
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست