نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 267
گفتهاند(وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا
الدَّهْرُ) نمىسازد، چون
بنا بر قول به تناسخ ديگر هلاكتى در كار نيست، مگر اينكه آن را چنين توجيه كنيم كه
مرادشان از هلاك كردن دهر اين است كه دهر وسيلهاى است كه فرشته موكل بر مرگ از آن
استفاده نموده، هر كسى را بخواهد به آن وسيله مىميراند.
و
نيز اشكال ديگرى كه در اين توجيه است اين است كه با حجتى كه بعدا از ايشان نقل
كرده كه گفتهاند(ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ)
نمىسازد، چون ظاهر اين كلام اين است كه گويندگان آن معتقد بودهاند كه پدرانشان
به كلى معدوم شدهاند، و ذواتشان باطل گشته.
البته
در معناى آيه وجوه ديگرى نيز آوردهاند كه قابل اعتناء نيست، مثل اينكه بعضى[1]
از ايشان گفتهاند: معناى آيه اين است كه: ما قبل از اينكه روح در كالبدمان دميده
شود مردگانى بوديم، و سپس هنگامى كه روح در كالبد ما دميده شد زنده شديم. و اين
آيه همان را مىگويد كه آيه(وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً
فَأَحْياكُمْ)[2] آن
را خاطرنشان مىسازد.
و
بعضى[3] ديگر
گفتهاند: مراد از حيات بقاء نسل است كه مجازا آن را حيات خوانده، و
معنايش اين است كه ما مىميريم و نسل ما باقى مىماند- و وجوهى ديگر از اين قبيل.
(وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ)-
يعنى اينكه گفتهاند(ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا
نَمُوتُ وَ نَحْيا) كه منظورشان از آن انكار معاد بود، سخنى است
بدون علم، و تنها پندارى است كه پنداشتهاند، به دليل اينكه هيچ دليلى بر نفى معاد
ندارند با اينكه ادله بسيارى بر ثبوت آن هست.
(وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ ما كانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ
قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ) اين آيه
شريفه مىخواهد همان مضمون جمله قبلى را كه مىگفت انكار معاد و منحصر كردن
زندگى به زندگى دنيا سخنى است بدون دليل از مشركين تاكيد كند.
و
مراد از آيات بينات آياتى است كه مشتمل بر حجتهايى بر اثبات معاد
است، و بينات بودن آن حجتها، همان روشن بودن دلالت آنها بر ثبوت معاد است، به
طورى كه ديگر شكى باقى نمىگذارد. و اگر جمله(ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ) را حجت
مشركين