responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 225

بحث شفاعت در جلد اول اين كتاب گذشت.

البته اين در صورتى است كه ضمير در لا ينصرون به عموم مردم برگردد، هم چنان كه ظاهرش هم همين است، و اما اگر تنها به كفار برگردد- آن چنان كه بعضى‌[1] احتمالش را داده‌اند- آن وقت استثناء مذكور منقطع و بدون مستثنا منه خواهد بود، و معنايش اين مى‌شود كه: كفار يارى نمى‌شوند، و ليكن كسى كه مورد رحمت خداى تعالى قرار گيرد كه همان متقيانند، يارى مى‌شوند، چون آنان بى‌نيازند از مولايى كه به دردشان بخورد، و از ناصرى كه ياريشان دهد.

و اما اين احتمال كه بعضى‌[2] داده‌اند كه استثناء متصل است و مستثنا منه لفظ مولى باشد، فسادش از بيان گذشته ما روشن گرديد، براى اينكه در معناى كلمه اغناء گفتيم كه در مواردى تحقق مى‌يابد كه دست خود انسان از تمامى سببهاى نجات قطع شده باشد، و آن وقت ديگرى آدمى را نجات دهد. در اين حال است كه مى‌گوييم: فلانى بى‌نياز از ما شد، و كسى كه مولايى ندارد كه بى‌نياز از او باشد ديگر استثناء پذير نيست، و كسى كه به حكم‌(وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ) ناصرى ندارد نيز استثناء پذير نيست، چون گفتيم كه نصرت عبارت است از ضميمه شدن عاملى از خارج به عاملى از ناحيه خود انسان، تا كارى از پيش برده شود. و در آيه مورد بحث كسى ممكن است يارى شود و شفيع آدمى گردد كه از ناحيه خود آدمى هم عامل نجاتى- كه عبارت است از دين پسنديده- وجود داشته باشد كه بيان مفصلش در بحث شفاعت گذشت. بله اين احتمال را مى‌توان با مضمون روايت شحام كه به زودى خواهد آمد توجيه نمود.

(إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ)- يعنى او غالبى است كه هرگز مغلوب چيزى نمى‌شود، و چيزى نيست كه بر او غالب آيد تا بتواند از عذاب هر كس كه بخواهد عذاب كند جلوگيرش شود، و يا از افاضه خير بر كسى كه بخواهد بر او ترحم كند و به او خير برساند، مانع آيد. اين نكته هم از نظر خواننده پوشيده نيست كه بين اين دو اسم از اسماء خداى تعالى تناسبى با مضامين آيات وجود دارد كه شايد در نامهاى ديگر، آن تناسب نباشد.

(إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِيمِ) در سابق در تفسير سوره صافات در معناى شجره زقوم سخن رفت. و اما كلمه أثيم به معناى كسى است كه در اثر تكرار يك گناه و يا گناهان بسيار روحيه‌اى عصيانگر


[1] ( 1 و 2) روح المعانى، ج 25، ص 131.

[2] ( 1 و 2) روح المعانى، ج 25، ص 131.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 225
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست