نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 21
(الْقُرى ) مكه مكرمه است. و مراد از انذار مكه، انذار اهل
مكه است. و مراد از(مَنْ حَوْلَها) ساير نقاط
جزيرة العرب است، يعنى آنهايى كه در خارج مكه زندگى مىكنند. مؤيد اين معنا
كلمه عربيا است، چون مىفرمايد: بدين جهت قرآن را عربى نازل كرديم كه
عربى زبانها را انذار كنى.
در
اينجا اين سؤال پيش مىآيد كه اگر غرض از نازل كردن قرآن فقط انذار عرب زبانها
باشد با جهانى بودن قرآن نمىسازد.
جوابش
اين است كه دعوت پيامبر اسلام در جهانى شدنش تدريجى و مرحله به مرحله بوده، در
مرحله اول به حكم آيه شريفه(وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ
الْأَقْرَبِينَ)[1]
مامور بود تنها فاميل خود را دعوت كند، و در مرحله دوم به حكم آيه شريفه(قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ)[2]
مامور شده آن را به عموم عرب ابلاغ كند، و در مرحله سوم به حكم آيه(وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ)[3]
مامور شده آن را به عموم مردم برساند.
يكى
از ادلهاى كه مىرساند كه چنين مراتبى در دعوت اسلام بوده، آيه شريفه (قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ)- تا جمله-(إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ)[4]
است، چون آن طورى كه از سياق سوره برمىآيد خطاب در آن به كفار قريش است،
مىفرمايد: اين قرآن هدايت و تذكر براى تمام عالميان است و اختصاص به يك قوم و دو
قوم ندارد، و چون كتابى است همگانى ديگر معنا ندارد كه رسول خدا 6 از عرب مطالبه
اجر و پاداش كند.
علاوه
بر اينكه در اين معنا هيچ حرفى نيست كه دعوت به اسلام شامل اهل كتاب و مخصوصا يهود
و نصارى نيز مىشود، (چون در قرآن بارها به اهل كتاب خطابها كرده، و ايشان را به
پذيرفتن دين دعوت فرموده). و نيز مسلم تاريخ است كه مردمى از غير عرب اسلام را
پذيرفتهاند، مانند سلمان ايرانى، و بلال حبشى، و صهيب رومى.
بعضى
از مفسرين[5] گفتهاند:
مراد از جمله(مَنْ حَوْلَها) سائر اقوام بشريت غير عرب
است، و مؤيد اين احتمال آن است كه از مكه تعبير فرموده به(أُمَّ الْقُرى) يعنى مركز تمامى شهرهاى دنيا و گر نه مىفرمود:
مكه.