نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 112
كتاب ذكر
كند، پس در حقيقت معناى آيه چنين مىشود ما اين چنين كتابى بر تو نازل كرديم
كه تو خودت نه كتابى مىدانستى چيست، و نه از ايمان و آثار حسنهاى كه در دلت از
آن كتاب مىيابى اطلاعى داشتى .
و نيز
ممكن است از اشكال دومى پاسخ داده شود به اينكه: هر چند معهود از كلام خداى تعالى
در معناى روح همين است كه گفته شد، و ليكن در آيه مورد بحث هم اگر بخواهيم روح را
بر همين معنا حمل كنيم و بگوييم: منظور، روح امرى و يا جبرئيل است، باعث مىشود كه
كلمه أوحينا را به معناى ارسلنا بگيريم (و آيه را چنين
معنا كنيم:
ما
اين چنين فرستاديم به سويت روحى را از امر خود)، چون روح به معناى روح امرى و يا
جبرئيل چيزى نيست كه قابل وحى باشد (و معنا ندارد مثلا بگوييم ما اين چنين
فرشتهاى را به سوى تو وحى كرديم). پس هيچ چارهاى نداريم مگر اينكه بگوييم مراد
از وحى كردن ارسال و فرستادن است، و اين هم خيلى بعيد و ناجور است. پس آسانتر
همين است كه بگوييم روح به معناى قرآن است نه اينكه ايحاء به معناى
ارسال باشد. ولى با كمى دقت معلوم مىشود كه نه جواب اول درست است، و نه جواب دوم.
بعضى
ديگر از مفسرين گفتهاند: مراد از روح همان روح امرى است، كه هميشه با ملائكه وحى
بر انبياء نازل مىشود، هم چنان كه خودش فرموده:(يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ
عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا)[1]،
پس مراد از وحى كردن روح به سوى پيغمبر نازل كردن روح است بر آن جناب.
ممكن
است براى توجيه اين وجه و اينكه چرا از انزال به وحى كردن
تعبير كرده، بگوييم: چون كلمه امر به طورى كه آيه(إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ)[2]
بيان كرده، عبارت است از كلمه خدا، و روح هم از امر خدا و از كلمات خداست، هم چنان
كه خودش فرموده:(قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي)[3]،
پس روح كلمه خدا است، و آيه(إِنَّمَا الْمَسِيحُ
عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ
رُوحٌ مِنْهُ)[4]
نيز مصدق اين معنا است، و
[1] خداى تعالى فرشتگان خود را همراه روحى از امر خود بر هر يك
از بندگانش كه بخواهد به اين پيام نازل مىكند كه برخيزيد و بشر را انذار كنيد.
سوره نحل، آيه 2.