نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 82
يافتهتر
خواهيم بود، و اين عموميت را عبارت احدى الامم مىرساند، هر چند كه
كلمه احدى نكره در سياق اثبات است، و الف و لام در امم هم
براى عهد است اما در عين حال معنايش اين است كه: به طور حتم ما راه يافتهتر از يك
يك امتها كه رسول خدا را تكذيب كردند مانند يهود و نصارى و غير از ايشان، خواهيم
بود.
بعضى[1]
ديگر گفتهاند: معناى آيه اين است كه: ما راه يافتهتر از امتى مىشويم كه
از شدت خوبى و برترى نسبت به امتهاى ديگر در بارهاش گفته مىشود: احدى
الامم- يگانه امتها است، هم چنان كه در باره مردى كه فوق العادگى دارد،
مىگويند اين يگانه قوم و عصر خويش است. ولى قول اخير خالى از تكلف و
بعد نيست.
(فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً)-
وقتى مراد از سوگند خورندگان، قريش شد، قهرا مراد از نذير هم رسول خدا 6 خواهد
بود. و نفور به معناى تنفر و دور شدن و فرار كردن است.(اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ
السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ)راغب مىگويد: كلمه
مكر به معناى آن است كه با حيله شخصى را از هدفى كه دارد منصرف كنى، و اين
دو جور مىشود، يكى به نحوه پسنديده مثل اينكه بخواهى با حيله او را به كارى نيك
وا بدارى، و چنين مكرى به خدا هم نسبت داده مىشود، هم چنان كه خودش فرمود:
(وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ). دوم به نحو نكوهيده و آن اينكه
بخواهى با حيله او را به كارى زشت وا بدارى، كه در آيه(وَ
لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ) همين مكر
منظور است [2].
و
نيز در معناى كلمه يحيق گفته: يعنى نازل نمىشود و نمىرسد مكر
مگر به خود صاحب مكر. و بعضى گفتهاند: كلمه يحيق در اصل يحق
بوده است كه يكى از دو قاف آن مبدل به ياء شده، مانند كلمه زل كه
به زال قلب مىشود، و لذا در آيه فازلهما بعضى
فازالهما نيز خواندهاند، و بر همين قياس است ذم و
ذام [3].
(اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ)- كلمه استكبارا مفعول
له براى كلمه نفورا است، و معناى آن اين است كه: وقتى نذير به سويشان
آمد، از او اعراض و دورى كردند، براى خاطر اينكه در زمين استكبار كنند، و
جمله مكر السيئ عطف است بر استكبار، و مثل او مفعول له است.