نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 80
و يكى ديگر
پايين آيد . ولى در تصور اينكه آنان چه مىخواهند بگويند، البته در تصور صحيح
آن تامل است.
(وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ)-
سياق اقتضا مىكند كه مراد از زوال در اينجا مشرف شدن بر زوال است،
چون خود زوال كه با امساك جمع نمىشود. و خلاصه، معناى آيه اين است كه: سوگند
مىخورم كه اگر آسمانها و زمين مشرف بر فرو ريختن شوند، احدى بعد از خدا وجود
ندارد كه از فرو ريختن آنها جلوگيرى به عمل آورد، براى اينكه غير از او كسى نيست
كه افاضه وجود كند.
ممكن
هم هست مراد از زوال معناى حقيقىاش باشد، ولى مراد از
امساك قدرت بر امساك باشد. و معلوم شد كه كلمه من اولى زايده
است و تنها خاصيت تاكيد را دارد، و من دومى ابتدايى است، و ضمير
در من بعده به خداى تعالى برمىگردد.
بعضى[1]
هم گفتهاند: به كلمه زوال برمىگردد، كه از معناى تزولا
استفاده مىشود .
(إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً)- پس خداى تعالى به خاطر اينكه حليم
است، در هيچ كارى عجله نمىكند، و به خاطر اينكه آمرزنده است، جهات عدمى هر چيزى
را پنهان مىدارد، و مقتضاى اين دو اسم اين است كه آسمانها و زمين را از اينكه
مشرف به زوال شوند، تا مدتى معين جلوگير شود.
صاحب
كتاب ارشاد العقل السليم گفته: خدا حليم و غفور است، يعنى در عقوبتى
كه جنايات بشر مستوجب آن است عجله نمىكند، و لذا مىبينيد كه آسمانها و زمين را
هم چنان نگه داشته، با اينكه جا داشت به خاطر آن جنايات فرو ريزند، هم چنان كه خود
خداى تعالى در اين باره فرموده:(تَكادُ السَّماواتُ
يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ)[2].
(وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ
لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما
زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً) راغب مىگويد: كلمه
جهد به فتحه جيم- و جهد - به ضمه جيم- به معناى طاقت و مشقت است.
تا آنجا كه مىگويد: و خداى تعالى فرموده:(وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ
جَهْدَ أَيْمانِهِمْ) يعنى سوگند خوردند به خدا و سعى
كردند كه سوگند خود را تا آنجا كه در وسع و طاقتشان هست پايدار و مؤكد كنند [3].