نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 75
خدا را عاجز
كند، و اگر خدا به افرادى از اين ستمكاران مهلت مىدهد، براى مدتى معين است، همين
كه مدتشان سرآمد به آنچه مستحقند جزا مىدهد. و با اين بيان سوره خاتمه مىيابد.
(هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ ...) كلمه
خلائف جمع خليفه است. و خليفه بودن مردم در زمين به اين معنا است كه هر
لاحقى از ايشان جانشين سابق شود و سلطه و توانايى بر دخل و تصرف و انتفاع از زمين
داشته باشد، همان طور كه سابقين بر اين كار توانايى و تسلط داشتند.
و
اگر انسانها به اين خلاف رسيدند، از جهت نوع خلقتشان است، كه خلقتى است از طريق
توالد و تناسل، چون اين نوع از خلقت است كه مخلوق را به دو گروه سابق و لاحق تقسيم
مىكند.
و
خليفه قرار دادن در زمين، خود يك نوع تدبيرى است آميخته با خلقت كه از آن انفكاك
نمىپذيرد، و به همين جهت از اين طريق استدلال مىكند بر يگانگى خداى تعالى در
ربوبيت، چون چنين خلقت و تدبيرى مختص او است، كسى نمىتواند آن را براى غير او
ادعا كند.
پس
اينكه مىفرمايد:(هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ) حجتى
است بر يگانگى خدا در ربوبيت، و نفى ربوبيت از آلهه مشركين.
توضيح
اينكه: آن كسى كه خلافت زمينى را در عالم انسانى درست كرده، او رب انسانها و مدبر
امر آنان است، و چون خليفه قرار دادن، از نوع خلقت انفكاك ندارد، ناگزير خالق
انسان همان رب انسان است، و چون به عقيده مشركين هم، خالق تنها خدا است پس رب
انسان هم به تنهايى او است.
(فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ)- يعنى پس خداى سبحان رب آدمى
است نه غير او. پس هر كس به اين حقيقت كافر شود، و آن را بپوشاند و ربوبيت را به
غير خدا نسبت دهد، عليه خود كفر ورزيده است.
(وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتاً وَ لا
يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً)- اين قسمت
از آيه بيان مىكند كه كفر كفار بر ضرر خود ايشان است، چون كفرشان باعث خشم و عذاب
خدا مىشود. و كلمه مقت به معناى شدت خشم است، چون كفر باعث مىشود
انسان از عبوديت خدا سر برتابد و ساحت مقدس او را خوار بشمارد، و نيز اين عمل باعث
مىشود كه كافران در نفس خود خسارت بينند، چون نفس خود را كه قابليت داشت از
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 75