نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 65
اين آن
معنايى است كه سياق آيه و نيز رواياتى كه در معناى آيه وارد شده، آن را افاده
مىكند.
[اقوال
مختلف مفسرين در تفسير آيه فوق]
اما
مفسرين در تفسير آيه اختلافهاى عجيبى به راه انداختهاند، اختلافى در معناى
كلمه ثم كردهاند كه بعضى[1]
گفتهاند: اين كلمه براى تراخى است، يعنى بعديت در خبر دادن را
مىرساند . بعضى[2] ديگر
گفتهاند: براى تراخى و افاده بعديت رتبى است . بعضى[3]
گفتهاند: براى افاده بعديت زمانى است .
و
در عطف كردن اين كلمه نيز اختلاف است. بعضى[4]
گفتهاند: آيه عطف است بر جمله اوحينا . بعضى[5]
ديگر گفتهاند: عطف است بر جمله(الَّذِي أَوْحَيْنا).
باز
در معناى جمله اورثنا اختلاف كردهاند كه بعضى[6]
گفتهاند: مراد همان معناى ظاهر جمله است . بعضى[7]
ديگر گفتهاند: معنايش اين است كه: ما حكم كرديم و مقدر نموديم به اينكه
كتاب به ايشان ارث برسد .
و
نيز در معناى كتاب اختلاف كردهاند كه بعضى[8]
گفتهاند: مراد از آن، قرآن است.
بعضى[9]
ديگر گفتهاند: جنس كتابهاى آسمانى، و همه آنها است .
و
در معناى جمله(الَّذِينَ اصْطَفَيْنا) اختلاف
كردهاند. بعضى[10]
گفتهاند: مراد از آن انبياء (ع) مىباشند . بعضى[11]
ديگر گفتهاند: مراد بنى اسرائيل است .
و
بعضى[12] ديگر مراد
از آن را امت محمد 6 دانستهاند. بعضى[13]
ديگر علماى امت. و بعضى[14] ديگر ذريه
رسول خدا 6 از فرزندان فاطمه (ع) دانستهاند.
و
در معناى كلمه من در جمله(مِنْ عِبادِنا)
اختلاف كردهاند، بعضى[15] گفتهاند:
براى تبعيض است. بعضى ديگر آن را براى ابتداء، و بعضى ديگر براى بيان دانستهاند.
البته به خاطر اختلاف مزبور در معناى من معناى عباد نيز مختلف مىشود،
و همچنين اضافه كلمه عباد به كلمه نا اختلاف پيدا مىكند،
بنا به بعضى از وجوه اضافه تشريفى مىشود، و بنا به بعضى ديگر غير تشريفى.
و
نيز در مرجع ضمير منهم اختلاف كردهاند، بعضى گفتهاند: كلمه
الذين است. بعضى ديگر گفتهاند: كلمه عبادنا است.
[1] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7) روح المعانى، ج 22، ص 194.
[2] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7) روح المعانى، ج 22، ص 194.
[3] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7) روح المعانى، ج 22، ص 194.
[4] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7) روح المعانى، ج 22، ص 194.
[5] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7) روح المعانى، ج 22، ص 194.
[6] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7) روح المعانى، ج 22، ص 194.
[7] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7) روح المعانى، ج 22، ص 194.