نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 592
آن گاه
بشارتشان مىدهند به بهشتى كه وعده داده شدهاند، مىگويند:(أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي
كُنْتُمْ تُوعَدُونَ).
و اينكه گفتند(كُنْتُمْ تُوعَدُونَ)
دلالت دارد بر اينكه نازل شدن ملائكه بر مؤمنين به اين بشارت، بعد از زندگى دنيا
است، چون معناى عبارتشان اين است كه: مژده باد شما را به آن بهشتى كه همواره
وعدهاش را به شما مىدادند.(نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ ...) اين آيه شريفه تتمه بشارت ملائكه است. و بنا بر
اين، اينكه در آخرت به مؤمنين مىگويند: ما در زندگى دنيا اولياى شما بوديم- با
اينكه همانطور كه گفتيم اين گفتگو بعد از انقضاى زندگى دنيا است- در حقيقت مقدمه و
زمينهچينى است، براى آوردن جمله و فى الآخرة تا اشاره كنند به اينكه
ولايت در آخرت فرع و نتيجه ولايت در دنيا است، پس كانه گفتهاند: ما اولياى شما در
آخرتيم همانطور كه در دنيا بوديم، و يا بدان جهت كه در دنيا بوديم، و به زودى
متولى امور شما خواهيم شد، همانطور كه در دنيا بوديم.
و
اوليا بودن ملائكه براى مؤمنين منافات با اين ندارد كه خدا هم ولى ايشان باشد، چون
ملائكه واسطه رحمت و كرامت اويند، نه اينكه از پيش خود اختيارى داشته باشند. و اى
بسا اينكه در آيه شريفه ولايت ملائكه را ذكر كرده نه ولايت خدا را، براى اين بوده
باشد كه بين اولياى خدا و دشمنان او مقابله و مقايسه كند، چون در حق دشمنانش
فرموده بود: و قضينا لهم قرناء- ما براى كفار قرينهاى بدى قرار داديم
و در آيه مورد بحث در مقابل آن قرينها، از قول ملائكهاش مىفرمايد: ما
اولياى شما هستيم .
و
نتيجه اين مقابله آن است كه معلوم شود كه مراد از ولايت ملائكه براى مؤمنين، تسديد
و تاييد مؤمنين است، چون ملائكه مؤيد آنهايند كه مختص به اهل ولايت خدايند، و اما
ملائكهاى كه حارس و نگهبان خلقند، و يا آنهايى كه موكل بر ارزاق و اجلهاى مردم و
ساير شؤون آنهايند، اختصاصى به مؤمنين ندارند، بلكه مؤمن و كافر برايشان يكسان
است.
بعضى
از مفسرين[1]
گفتهاند: اصلا اين آيه شريفه كلام خدا است نه كلام ملائكه.
(وَ لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيها ما تَدَّعُونَ)-
ضمير در فيها ى اول و دوم هر دو به كلمه اخرة برمىگردد.
و كلمه تشتهي مضارع از مصدر اشتهاء است. و اصل آن نيز
كلمه شهوت است كه به معناى از جا كنده شدن يكى از قواى آدمى بطرف
خواستهاش مىباشد، خواستهاى كه از آن لذت مىبرد، مانند شهوت طعام و نوشيدنى، و