نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 575
من از زبان
صاحبم شنيدم كه كفر مىگفت. و نيز چشم شهادت مىدهد كه من آيات داله بر وحدانيت
خداى تعالى را ديدم، اما صاحبم آنها را نديده گرفت. و يا من از صاحبم ديدم كه به
غيبت گوش مىداد و يا به ساير چيزهايى كه شنيدنش حرام است گوش مىداد. بنا بر اين
آيه مورد بحث همان را مىفرمايد كه آيه شريفه(إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ
الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا)[1] در مقام بيانش است.
و
بر اين اساس، شهادت گوشها و چشمها با شهادت پوستها مختلف مىشود، چون گوش و چشم
مىتوانند عليه ساير اعضا نيز شهادت دهند، هر چند كه خود آنها مباشرتى در آن گناه
نداشته باشند، ولى پوست به خاطر نداشتن شنوايى و بينايى تنها مىتواند به گناهى
شهادت دهد كه خودش آلت و ابزار انجام آن بوده باشد و به همين جهت است كه در آيه
بعدى، اشخاص تنها به پوستها اعتراض مىكنند كه تو چرا عليه من شهادت دادى؟ يعنى تو
كه چشم و گوش نيستى كه گناهان ساير اعضا را هم ببينى و بشنوى.
و
مراد از جلود- پوستها از آنجايى كه در آيه شريفه قيدى برايش ذكر نشده،
مطلق پوست بدن است كه مىتواند به خيلى از گناهان شهادت دهد، گناهانى كه جز با
داشتن پوست بدن انجام نمىشود، مانند زنا و امثال آن. البته ممكن هم هست در اين
صورت شهادت جلود را عموميت داده، بگوييم: همين يك شهادت شامل شهادت دستها و پاها
كه در آيه(الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا
أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ)[2]
نيز مىشود هر چند كه اين احتمال بعيد است.
بعضى[3]
از مفسرين گفتهاند: هر چند كه قيدى براى جلود نياورده و نفرموده پوست كداميك از
اعضا ولى مطلق پوست هم مراد نيست، بلكه تنها پوست آلت تناسلى منظور بوده، كه به
خاطر رعايت ادب نام آن را نبرده.
(وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا) اين جمله
عتاب و اعتراضى است از گنهكاران به پوست بدنشان كه چرا عليه ما شهادت داديد. بعضى
از مفسرين[4]
گفتهاند: اعتراض نيست، بلكه استفهام تعجبى است، و
[1] به درستى كه گوش و چشم و دل، همه اينها روزى مورد بازخواست
قرار خواهند گرفت. سوره اسرى، آيه 36.