نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 553
[معناى
جمله:(ثُمَّ اسْتَوى
إِلَى السَّماءِ) و بيان
اينكه مفاد كلمه ثم تاخر زمانى خلقت آسمان نيست]
(ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا
طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ) كلمه
استوى - به طورى كه راغب[1] گفته-
وقتى با كلمه على متعدى شود معناى استيلاء و تسلط را مىدهد، مانند
آيه (الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى)- رحمان بر
عرش مسلط است و چون با كلمه الى متعدى گردد، معناى رسيدن به
چيزى را مىدهد.
و
نيز در مفردات گفته:[2]
كلمه كره - به فتحه كاف- به معناى مشقتى است كه از خارج و به اكراه و
اجبار ديگران بر آدمى تحميل شود، ولى كلمه كره - به ضمه كاف- به معناى
مشقتى است كه از ناحيه خود انسان برسد.
پس
معناى اينكه فرمود:(ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ)
اين است كه خدا سپس متوجه آسمان شد، و به امر آن بپرداخت. و منظور از توجه به
آسمان خلق كردن آن است، نه اينكه بدانجا رود، چون قصد مكانى جز با انتقال قاصد از
مكانى به مكانى ديگر و از جهتى به جهت ديگر تصور ندارد، و خداى تعالى از چنين چيزى
منزه است.
و
ظاهر اينكه جمله را با كلمه ثم عطف كرد، اين است كه خلقت آسمانها بعد
از خلقت زمين بوده. و ليكن بعضى گفتهاند كلمه ثم كه بعديت را
مىرساند، صرفا بعديت در خبر را مىرساند، نه بعديت به حسب وجود و تحقق را. مؤيد
اين قول آيه( أَمِ السَّماءُ بَناها) ...(وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها وَ
الْجِبالَ أَرْساها )[3]
است كه خلقت زمين را بعد از آسمان مىداند.
بعضى[4]
گفتهاند: اين آيات سوره نازعات دلالت ندارد بر اينكه خلقت زمين بعد از آسمان
بوده، چون آيات مزبور گستردن زمين را بعد از آسمان مىداند، نه خلقت آن را. ولى
اين اعتراض وارد نيست، براى اينكه زمين كروى شكل است و گستردن آن به جز خلقتش به
اين شكل نمىتواند باشد.
علاوه
بر اين، آيات مزبور بعد از گستردن زمين، به اخراج آب و چراگاه زمين و ريشهدار
كردن كوههايش اشاره كرده و اين عينا همان مطلبى است كه جمله
[3] آيا خلقت شما سختتر است يا آسمان كه خدا بنايش كرد ... و
بعد از آن زمين راى بگسترد، آب و چراگاه آن راى بيرون نمود و كوههاى ريشهدار در
آن پديد آورد. سوره نازعات، آيه 27- 30.