نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 368
و هر امر
تشريعى يعنى دستورات و تكاليف اعتقادى و عملى، مانند ايمان آوردن و عمل صالح كردن،
مرضى خداست، به رضاى تشريعى او. به اين معنا كه آن اعتقاد و آن عمل با تشريع خدا
سازگار است.
و
اما عقايد و اعمالى كه در مقابل اين عقايد و اعمال قرار دارند، يعنى عقايد و
اعمالى كه نه تنها امر بدان نفرموده، بلكه از آن نهى نموده، مورد رضاى او
نمىتواند باشد، چون با تشريع او سازگار نيست، مانند كفر و فسوق هم چنان كه خودش
فرموده:(إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا
يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ)[1] و
نيز فرموده:(فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى
عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ)[2].
[انسان
بالفطره خدا شناس است و در حال اضطرار به اوست ولى در حال تنعم و خوشى، غافل از
او]
(وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ ...)
كلمه انابه به معناى برگشتن است. و كلمه خوله ماضى است از
باب تفعيل و از ماده خول ، تخويل - به طورى كه در مجمع
البيان[3] گفته- به
معناى عطيهاى بزرگ به عنوان بخشش و كرامت است.
بعد
از آنكه در آيه قبلى سخن از كفرانگران نعمت بود و در آن فرمود: خداى سبحان با
اينكه بىنياز از مردم است، مع ذلك اين عمل را براى آنان نمىپسندد، اينك در اين
آيه تنبه مىدهد به اينكه انسان طبعا كفران پيشه است، با اينكه او بالفطره
پروردگار خود را مىشناسد و در هنگام بيچارگى و اضطرار كه دستش از همه جا كوتاه
مىشود، بيدرنگ رو به سوى او مىكند و از او نجات مىطلبد هم چنان كه خود او
فرموده:(وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً)[4] و
نيز فرموده:(إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ)[5].
بنا
بر اين، معناى آيه چنين مىشود كه: وقتى شدت و يا مرض يا قحطى و امثال آن به انسان
مىرسد، پروردگار خود را در حالى كه اعتراف به ربوبيتش دارد مىخواند، و به سوى او
برمىگردد، و از ماسواى او اعراض مىكند، از او مىخواهد كه گرفتارىاش را برطرف
سازد.