responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 315

و نيز از حرفهاى عجيب و غريب، مطلبى است كه در روايات بسيارى آمده كه عده‌اى از آنها به ابن عباس مى‌رسد، و ابن عباس تصريح كرده كه من اين حرف را از كعب شنيدم، و آن اين است كه: سليمان انگشترى داشت و يكى از شيطانها آن را از وى دزديد و در نتيجه چند روزى ملك سليمان زايل شد و تسلطش بر شياطين پايان يافت، و بر عكس شيطانها بر ملك او مسلط شدند، تا آنكه خداوند انگشترش را به او برگردانيد و در نتيجه سلطنتش دوباره برگشت!.

و بالأخره در داستان سليمان (ع) امورى روايت كرده‌اند كه هر خردمندى بايد ساحت انبيا را منزه از آن امور بداند، و حتى از نقل آنها در باره انبيا شرم كند، مثلا يكى از آنها اين است كه: منظور از افتادن جسد بر تخت اين است كه شيطان بر تخت او نشست.

اينها همه مطالب بى‌پايه‌اى است كه دست خائنان و جعالان آنها را در روايات داخل كرده، و- همان طور كه قبلا هم گفتيم- نبايد به آنها اعتنا نمود، و اگر خواننده عزيز علاقمند به ديدن آن روايات است، همه‌اش در تفسير الدر المنثور سيوطى نقل شده، بدانجا مراجعه نمايد[1].


[1] الدر المنثور، ج 5، ص 309.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 315
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست